167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

شاهنامه فردوسي

  • مگوي آنچ هرگز نگفتست کس
    به مردي مکن باد را در قفس
  • تو بر راه من بر ستيزه مريز
    که من خود يکي مايه ام در ستيز
  • تهمتن زماني به ره در بماند
    زواره فرامرز را پيش خواند
  • چو بشنيد بنشست پيش پدر
    بگفت آنچ بشنيده بد در بدر
  • نشينيم يکجاي و پاسخ دهيم
    همي در سخن راي فرخ نهيم
  • گو پيلتن را به بر در گرفت
    چو خشنود شد آفرين برگرفت
  • نيايي زماني تو در خان من
    نباشي بدين مرز مهمان من
  • به پاسخ چنين گفتش اسفنديار
    که اي در جهان از گوان يادگار
  • چو در کارتان باز کردم نگاه
    ببندد همي بر خرد ديو راه
  • تن خويش بيني همي در جهان
    نه اي آگه از کارهاي نهان
  • شنيدي که در هفتخوان پيش من
    چه آمد ز شيران و از اهرمن
  • که ما را به هر جاي دشمن نماند
    به بتخانه ها در برهمن نماند
  • مرا يار در هفتخوان رخش بود
    که شمشير تيزم جهان بخش بود
  • که لهراسپ را شاه بايست خواند
    ازو در جهان نام چندين نماند
  • گشايم در گنج و هر خواسته
    نهم پيش تو يکسر آراسته
  • چو تو شاه باشي و من پهلوان
    کسي را به تن در نباشد روان
  • مي آورد و رامشگران را بخواند
    ز رستم همي در شگفتي بماند
  • ببيني که من در صف کارزار
    چنانم چو با باده و ميگسار
  • همان نام من بازگردد به ننگ
    نماند ز من در جهان بوي و رنگ
  • همي جان من در نکوهش کني
    چرا دل نه اندر پژوهش کني
  • پگاه آي در جنگ من چاره ساز
    مکن زين سپس کار بر خود دراز
  • تو در پهلوي خويش بشنيده اي
    به گفتار ايشان بگرويده اي
  • چو رستم بدر شد ز پرده سراي
    زماني همي بود بر در به پاي
  • در فرهي بر تو اکنون ببست
    که بر تخت تو ناسزايي نشست
  • همه کار نيکوست زو در جهان
    ميان کهان و ميان مهان