نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
چو آمد به نزديک شاه بزرگ
بديد آن
در
و بارگاه بزرگ
بگفت اين و برساخت
در
حال کار
گزيده يکي لشکري نامدار
به
در
بر همه فرش ديبا کشيد
بيامد به قيصر بگفت آنچ ديد
چو برخاست قيصر به گشتاسپ گفت
که پاسخ چرا ماندي
در
نهفت
برآرم ازيشان همه کام تو
درفشان کنم
در
جهان نام تو
گراميش را تنگ
در
بر گرفت
چو بگشاد لب پرسش اندر گرفت
ز ره چو به ايوان شاهي شدند
چو خورشيد
در
برج ماهي شدند
ببست آن
در
آفرين خانه را
نماند اندرو خويش و بيگانه را
در
ايوان گشتاسپ بر سوي کاخ
درختي گشن بود بسيار شاخ
يکي سرو آزاده بود از بهشت
به پيش
در
آذر آن را بکشت
به شاه کيان گفت زردشت پير
که
در
دين ما اين نباشد هژير
نکورنگ اسپان با سيم و زر
به استامها
در
نشانده گهر
چو هر دو نشينيد
در
پيش اوي
سوي تاج تابنده ش آريد روي
در
گنج بگشاد و روزي بداد
بزد ناي رويين بنه بر نهاد
در
آورد لشکر به ايران زمين
همه خيره و دل پراگنده کين
گشاد آن
در
گنج پر کرده جم
سپه را بداد او دو ساله درم
بدان اي نبرده کي نامجوي
چو
در
رزم روي اندر آري بروي
به نزديکي ما فرود آمدند
به کوه و
در
و دشت خيمه زدند
ز باره
در
آورد و ببريد سر
به خاک اندر افگنده زرين کمر
که پيش من آيند نيزه به دست
که امروز
در
پيش مرد آمدست
در
و دشتها شد همه لاله گون
به دشت و بيابان همي رفت خون
يکي ترگ داري خرامد به پيش
خنيده کند
در
جهان نام خويش
ز باره
در
افتاد پس شهريار
دريغ آن نکو شاهزاده سوار
برادرش بد پنج دانسته راه
همه از
در
تاج و همتاي شاه
همه ايستادند
در
پيش اوي
که لشکر شکستن بدي کيش اوي
صفحه قبل
1
...
1977
1978
1979
1980
1981
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن