نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
بدو گفت بگزين ز لشکر هزار
سواران گرد از
در
کارزار
چو
در
شهر آباد چندي بگشت
ز ايوان به ديوان قيصر گذشت
دبيران که بودند
در
بارگاه
همي کرد هريک به ديگر نگاه
بدو گفت نستاو زين
در
بگرد
تو ايدر غريبي وبي پاي مرد
من از تخم شاه آفريدون گرد
کزان تخمه کس
در
جهان نيست خرد
که مردي گزين کرد از انجمن
به بالاي سرو سهي
در
چمن
بها داد ياقوت را شش هزار
ز دينار و گنج از
در
شهريار
چنو
در
جهان نامداري بود
مرا بر زمين نيز ياري بود
به نزديک اويست شمشير سلم
که بودي همه ساله
در
زير سلم
که او گفت
در
بيشه فاسقون
يکي گرگ باشد بسان هيون
چو گرگ از
در
بيشه او را بديد
خروشي به ابر سيه برکشيد
بسي هديه آورد ميرين برش
بر آن سان که بد مرد را
در
خورش
به نارفته
در
جامه گريان شدند
بران آتش درد بريان شدند
به کوه سقيلا يکي اژدهاست
که کشور همه پاک ازو
در
بلاست
بگفتيم و پاسخ چنين داد باز
که
در
کوه با اژدها رزم ساز
يکي اژدها بر سر تيغ کوه
شده مردم روم زو
در
ستوه
گر آن کشته آيد به دست تو بر
شگفتي شوي
در
جهان سربسر
که کس چون دو داماد من
در
جهان
نبينند بيش از کهان و مهان
به ميدان کسي نيز گويي نديد
شد از زخم او
در
جهان ناپديد
ز ميرين و اهرن برآشفت و گفت
که هرگز نماند سخن
در
نهفت
چو الياس بر خواند آن نامه را
به زهر آب
در
زد سر خامه را
چو الياس
در
جنگ خشم آورد
جهانجوي را خون به چشم آورد
ز گيتي گزين کن يکي بهره يي
تو باشي بران بهره
در
شهره يي
برين نيز بگذشت چندي سپهر
به دل
در
همي داشت و ننمود چهر
بخواند آن خردمند را نامدار
کز ايدر برو تا
در
شهريار
صفحه قبل
1
...
1976
1977
1978
1979
1980
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن