نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
ز بهر سياوش که
در
خان من
چه تيمار بد بر دل و جان من
همه پاک پيوسته خسرويم
جز از نام او
در
جهان نشنويم
بآوردگه
در
چنان شد سوار
که از ما يکي را دو صد شد شکار
بجنگ حصار اندرون سي هزار
همانا که شد کشته
در
کارزار
کنون مانده گشتم چنين
در
گريز
سري پر ز کينه دلي پرستيز
بدو گفت رستم که اي شهريار
بدين
در
مدار آتش اندر کنار
چو پيمان يزدان کني با نيا
نشايد که
در
دل بود کيميا
ز شبگير تا گشت خورشيد لعل
زمين پر ز خون بود
در
زير نعل
سپهدار ترکان چو شب
در
شکست
ميان با سپه تاختن را ببست
در
و دشت گفتي همه خون شدست
خور از چرخ گردنده بيرون شدست
بدو گفت پر مايه افراسياب
که فرخ کسي کو بميرد
در
آب
در
گنجهاي نيا برگشاد
ز پيوند و مهرش نکرد ايچ ياد
يکي نامه از قير و مشک و گلاب
بفرمود
در
کار افراسياب
چو آن نامه بر شاه ايران بخواند
همه انجمن
در
شگفتي بماند
بدو هفته
در
پيش درگاه شاه
از انبوه بخشش نديدند راه
که فرزند ما گشت پيروزبخت
سزاي مهي وز
در
تاج و تخت
ز دست تو آواره شد
در
جهان
نگويند نامش جز اندر نهان
ز گنگ گزين راه چين برگرفت
جهان را بشمشير
در
بر گرفت
همه راه آباد کرده چو دست
در
و دشت چون جايگاه نشست
گر ايوان ما
در
خور شاه نيست
گمانم که هم بتر از راه نيست
برهنه نبايد که گردد تنش
بران هم نشان خسته
در
جوشنش
بدان شهرها
در
بياسود شاه
خورش خواست چندي ز بهر سپاه
بدستت بدانديش بر کشته شد
چنين تخم کين
در
جهان کشته شد
همي بود
در
گنگ دژ شهريار
يکي سال با رامش و ميگسار
برفتن همي شاه را دل نداد
همي بود
در
گنگ پيروز و شاد
صفحه قبل
1
...
1973
1974
1975
1976
1977
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن