167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

شاهنامه فردوسي

  • نوندي برافگند بر ديده بان
    ازان ديده گه تا در پهلوان
  • ازيشان نپرهيز و تن پيش دار
    که آمد گه کينه در کارزار
  • ز پولاد در چنگ سيمين ستون
    بزير اندرون باره اي چون هيون
  • يکي تيغ در چنگ بيژن چو شير
    بپشت گرازه درآمد دلير
  • که در شهر ايران بگسترد کين
    بگشت از ره داد و آيين و دين
  • که کس در جهان جاودانه نماند
    بگيتي بما جز فسانه نماند
  • شب و روز در جوشن کينه جوي
    نگر تا گشاده نداريد روي
  • چنان بسته در پيش خسرو برد
    ز ترکان يکي هديه نو برد
  • بکردار نخچير در پيش من
    کجات آن سپاه اي سر انجمن
  • مرا در دل آيد که افراسياب
    سپه بگذراند بدين روي آب
  • سپاه وي آسوده از رنج و تاب
    بمانده سپاهم چنين در شتاب
  • که جويد کنون در جهان کين تو
    که گيرد کنون راه و آيين تو
  • بس از لشکر خويش تيمار خورد
    ز گودرز پيمان ستد در نبرد
  • که گر من شوم کشته در کينه گاه
    نجويي تو کين زان سپس با سپاه
  • چو گستهم شد کشته در کارزار
    سرآمد برو روز و برگشت کار
  • نبايد که گرگ از پسش در کشد
    که او را همان بخت خود برکشد
  • نگون گشت و هم در زمان جان بداد
    شد آن نامور گرد ويسه نژاد
  • همي گفت که اي مهربان نيک يار
    کجايي فگنده در اين مرغزار
  • ببيژن چنين گفت کاي نيک خواه
    مکن خويشتن پيش من در تباه
  • کس از خواست يزدان نيابد رها
    اگر چه شود در دم اژدها
  • که توران ز ايران همه پر غمست
    زن و کودک خرد در ماتمست
  • بدين لشکر اندر بس مهترست
    کجا بندگي شاه را در خورست
  • همه يکسره در پناه منيد
    و گر چند بدخواه گاه منيد
  • که در بزم درياش خواند سپهر
    برزم اندرون شير خورشيد چهر
  • که چون او نديدست شاهي بجنگ
    نه در بخشش و کوشش و نام و ننگ