نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
جوهر الذات عطار
اناالحق آنکه زد حق ديد
در
خويش
نمود جسم و جان برداشت از پيش
اناالحق آنکه زد از خويش بگذشت
طريقت
در
سلوک دوست بنوشت
اناالحق گفت و حق
در
حق عيان شد
حقيقت برتر از هر دو جهان شد
اناالحق گفت و حق ديدار بنمود
حقيقت حق او
در
دار بنمود
اناالحق آنکه گفت اي دوست حق شد
که کلي
در
نمود دوست حق بد
ره جان گير و جمله عين او بين
زبدها
در
گذر جمله نکو بين
هر آنکو خواند اين يابد يقين باز
ببيند اولين
در
آخرين باز
هر آنکو اين بخواند گردد آگاه
زند دم دائما
در
قل هوالله
از اشترنامه من اين برگزيدم
که
در
عالم از اين بهتر نديدم
چو اشتر نامه و اين دو کتابست
وليکن اين
در
آخر بي حجابست
قطار افتاد معني همچو اشتر
از آن من مي فشانم جوهر و
در
چو معني
در
حقيقت بيشمارست
از آن شعرم قطار اندر قطارست
يکي ديد و يکي را راستي يافت
همه ذرات را
در
کاستي يافت
حقيقت
در
يکي دل بي نشان شد
صور بشکست تا کل جان جان شد
حقيقت بود را نابود ديد او
تمامت
در
يکي موجود ديد او
ادب را دوست دار و با ادب باش
بقدر خويش دائم
در
طلب باش
سگت دنبال و ناگاهت بگيرد
در
اينحالت بگو کت دست گيرد
زهي نادان پر حيلت چو روباه
که افتاده زناگاهان
در
اين چاه
در
اين چاه بلا ماني بصددرد
حذر زين جايگه مي بايمت کرد
در
اين چاه بلا انديشه کن
سخن را گوش دار از سر تو تابن
در
اين زندان همي چون اوفتادي
بدست خويش سر بر باد دادي
سرت بر باد رفت و مي تواني
که اينجا
در
نمود خويش ماني
مگر ميرفت آن روباه شادان
دوان هر سوي
در
کوه و بيابان
درون آب عکس خود بديد او
درآمد زود
در
گفت و شنيد او
بدست خويش خود
در
چه فکندم
که داند کس که من ناگه فکندم
چو خود کردم چرا تاوان ستانم
کجا يابم
در
اينجا دوستانم
چو خود کردم بماندم
در
بلا من
درون آب غرقم مبتلا من
در
اين چاه اوفتادم بي خبر زار
دگر بينم منش چاه و وطن کار
ميان آب جان ده
در
حياتت
که اندر آب خواهد بد مماتت
ز دنبال صور
در
چاه صورت
فتادستي تو اي روباه سيرت
درون چاهي و اندر بلائي
عجائب غرقه تو
در
رنج و بلائي
چه خواهي کرد چون غرقه شوي تو
سزد گر
در
بلا اين بشنوي تو
بمير از خويش تا يابي رهائي
که اين جامانده
در
چاه بلائي
چو آب از سرگذشت اي مرد دانا
کجا باشي تو
در
غرقه توانا
چو وعدالله حق
در
پيش داري
چرا از درد دل را ريش داري
درون آب حل شوي اي برادر
در
اين اسرارها نيکو تو بنگر
درون آب حل شو
در
صفا تو
مبين تو هيچ اينجا جز بلا تو
درون آب حل شو زود درياب
که محو اينجا شوي
در
عين غرقاب
درون آب حل شو
در
نهايت
که تا يابي ز قرب حق هدايت
شدي حل
در
درون چاه دنيا
نگشتي يک دمي آگاه دنيا
شدي حل
در
درون چاه بنگر
اگر هستي دمي آگاه بنگر
در
اين چاه بلا پخته شدستي
چه گويم کاين زمان مرده بدستي
هر آنکو جان دهد معني شود زود
به صورت
در
ميان عقبي شود زود
هر آنکو جان دهد
در
دار دنيا
بيابد عاقبت اسرار عقبي
هر آنکو جان دهد او کل شود جان
ز جانان کل شود
در
ديدن جان
هر آنکو جان دهد
در
ديدن يار
بيابد عاقبت شادي بسيار
بده جان گر خبر داري
در
اين تو
زماني بازدان عين اليقين تو
بده جان و ببين گم کرده را باز
درون پرده
در
انجام و آغاز
چو حل خواهي شدن
در
آب دنيا
چرا باشي چنين غرقاب دنيا
چو دنيا ميگذاري عاقبت باز
طلب آيد
در
اينجا عاقبت باز
صفحه قبل
1
...
1969
1970
1971
1972
1973
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن