167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

شاهنامه فردوسي

  • همه جاي گشته کنام گراز
    همه شهر ارمان از آن در کزاز
  • فگندي مرا در تک و پوي پوي
    بگرد جهان اندرون چاره جوي
  • چو گرگين بدرگاه خسرو رسيد
    ز گردان در شاه پردخته ديد
  • چو در پيش کيخسرو آمد زمين
    ببوسيد و بر شاه کرد آفرين
  • درفشي درفشان پس پشت اوي
    يکي زابلي تيغ در مشت اوي
  • شد از چشم من در جهان ناپديد
    بدين دودمان کس چنين غم نديد
  • خود و گيو با زابلي صد سوار
    ز لشکر گزيد از در کارزار
  • دي و اورمزدت خجسته بواد
    در هر بدي بر تو بسته بواد
  • چه درگاه ايران چه پيش کيان
    همه بر در رنج بندي ميان
  • بتنها تن گيو کز انجمن
    ز هر بد سپر بود در پيش من
  • فرود آي در خان فرزند من
    چنان باش با من که پيوند من
  • بسا رنج و سختي کت آمد بروي
    ز بهر مني در جهان پوي پوي
  • بمانم ترا بسته در چاه پاي
    برخش اندر آرم شوم باز جاي
  • خروشيد رستم چو او را بديد
    همه تن در آهن شده ناپديد
  • گسي کرد بار و برآراست کار
    چنانچون بود در خور کارزار
  • ز دهليز در رستم آواز داد
    که خواب تو خوش باد و گردانت شاد
  • شکستم در بند زندان تو
    که سنگ گران بد نگهبان تو
  • برانديش زان تخت فرخنده جاي
    مرا بسته در پيش کرده بپاي
  • يلان صف کشيدند بر در سراي
    خروش آمد از بوق و هندي دراي
  • خود و بيژن گيو در قلبگاه
    نگهدار گردان و پشت سپاه
  • چو در جنگ لشکر شود تيزچنگ
    همي پشت بينم ترا سوي جنگ
  • چنان تيره گون شد ز گرد آفتاب
    که گفتي همي غرقه ماند در آب
  • همي کشت و مي بست در رزمگاه
    چو بسيار کرد از بزرگان تباه
  • چو بستي کمر بر در راه آز
    شود کار گيتيت يکسر دراز
  • چو زين سه گذشتي همه رنج و آز
    چه در آز پيچي چه اندر نياز