نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
کسي کو بره بر کند ژرف چاه
سزد گر نهد
در
بن چاه گاه
همه بيشه و باغ و آب روان
يکي جايگه از
در
پهلوان
ازين پس کنون تا نه بس روزگار
شد چون بهشت آن
در
و مرغزار
بگنجور گفت آن کلاه بزر
که
در
بزمگه بر نهادم بسر
چو بيدار شد بيژن و هوش يافت
نگار سمن بر
در
آغوش يافت
قراخان چنين داد پاسخ بشاه
که
در
کار هشيارتر کن نگاه
برو با سواران هشيار سر
نگه دار مر کاخ را بام و
در
چو گرسيوز آمد بنزديک
در
از ايوان خروش آمد و نوش و خور
سواران
در
و بام آن کاخ شاه
گرفتند و هر سو ببستند راه
چو گر سيوز آن کاخ
در
بسته ديد
مي و غلغل نوش پيوسته ديد
بزد دست و برکند بندش ز جاي
بجست از ميان
در
اندر سراي
ز
در
چون به بيژن برافگند چشم
بچوشيد خونش برگ بر ز خشم
در
آن خانه سيصد پرستنده بود
همه با رباب و نبيد و سرود
بزد دست و خنجر کشيد از نيام
در
خانه بگرفت و برگفت نام
بفرماي داري زدن پيش
در
که باشد ز هر سو برو رهگذر
بگويش که بيژن بسختي درست
چو آهو که
در
چنگ شير نرست
همي بود
در
پيش تختش بپاي
چو دستور پاکيزه و رهنماي
مرا اين نياز از
در
خويش نيست
کس از کهتران تو درويش نيست
فگندست
در
بيشه چين ستان
بياور ز بيژن بدان کين ستان
برهنه کشانش ببر تا بچاه
که
در
چاه بين آنک ديدي بگاه
چو از کوه خورشيد سر برزدي
منيژه ز هر
در
همي نان چدي
ازان مرغزار اسب بيژن براند
بخيمه
در
آورد و روزي بماند
بيامد چو گرگين مر او را بديد
پياده شد و پيش او
در
دويد
کنون بخت بد کردش از من جدا
بماندم چنين
در
جهان مبتلا
چه ديو آمدش پيش
در
مرغزار
که او را تبه کرد و برگشت کار
صفحه قبل
1
...
1966
1967
1968
1969
1970
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن