167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

شاهنامه فردوسي

  • مر او را دران خانه انداختند
    در خانه را بند برساختند
  • که خواهد ازين دشمنان کين خويش
    کند تازه در کشور آيين خويش
  • به دشتش کشيدند پر آب روي
    پياده دوان در به پيش گروي
  • به در بر يکي بنده بفزود دوش
    تو گفتي ورا مايه دادست هوش
  • چه سازي که چاره بدست تو نيست
    درازست در کام و شست تو نيست
  • بيامد به در پهلوان شادمان
    بدل بر همه نيک بودش گمان
  • چو بشنيد پيران بخنديد و گفت
    نماند نژاد و هنر در نهفت
  • به بر در گرفتش زماني دراز
    همي گفت با داور پاک راز
  • شبان زاده اي را چنين در کنار
    بگيري و از کس نيايدت عار
  • در گنجهاي کهن کرد باز
    ز هر گونه اي شاه را کرد ساز
  • چو در بزم بودي بهاران بدي
    به رزم افسر نامداران بدي
  • ز پرده به گيسوش بيرون کشيد
    ز تخت بزرگيش در خون کشيد
  • به يزدان که تا در جهان زنده ام
    به کين سياوش دل آگنده ام
  • سپه بود شمشيرزن سي هزار
    همه رزم جوي از در کارزار
  • که چون برگشادم در کين و جنگ
    ورا برگرفتم ز زين پلنگ
  • همان گنج دينار و در و گهر
    همان افسر و طوق زرين کمر
  • همي در گمان افتد از نام خويش
    نينديشد از کار فرجام خويش
  • برآيد به دست من اين کارکرد
    به گرد در اختر بد مگرد
  • نبرده چنو در جهان سر به سر
    به ايران و توران نبندد کمر
  • همي گفت و مي تاخت برسان گرد
    يکي کرد با او سخن در نبرد
  • سپردار بسيار در پيش بود
    که دلشان ز رستم بدانديش بود
  • پس آگاهي آمد به پرخاشجوي
    که رستم به توران در آورد روي
  • در گنج دينار و پرمايه تاج
    همان گوهر و ديبه و تخت عاج
  • نگه کن که در خاک جفت تو کيست
    برين خواسته چند خواهي گريست
  • همان نافه مشک و موي سمور
    ز در سپيد و ز کيمال بور