نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
چو ايشان برفتند سودابه گفت
که چندين چه داري سخن
در
نهفت
بگفت اين و غمگين برون شد به
در
ز گفتار او بود آسيمه سر
چو کاووس کي
در
شبستان رسيد
نگه کرد سودابه او را بديد
در
گنج بگشاد و چندان گهر
ز ديباي زربفت و زرين کمر
سياوخش را
در
بر خويش خواند
ز هر گونه با او سخنها براند
خروشيد سودابه
در
پيش اوي
همي ريخت آب و همي کند موي
چرا خواندم
در
شبستان ترا
کنون غم مرا بود و دستان ترا
سياووش گفت آن کجا رفته بود
وزان
در
که سودابه آشفته بود
نگه کرد بايد بدين
در
نخست
گواهي دهد دل چو گردد درست
و ديگر بدانگه که
در
بند بود
بر او نه خويش و نه پيوند بود
چو پيمان ستد چيز بسيار داد
سخن گفت ازين
در
مکن هيچ ياد
چو بشنيد کاووس از ايوان خروش
بلرزيد
در
خواب و بگشاد گوش
دل شاه کاووس شد بدگمان
برفت و
در
انديشه شد يک زمان
ز هر
در
سخن چون بدين گونه گشت
بر آتش يکي را ببايد گذشت
همي خواست ديدن
در
راستي
ز کار زن آيد همه کاستي
سياووش را تنگ
در
برگرفت
ز کردار بد پوزش اندر گرفت
ز گفتار او شاه شد
در
گمان
نکرد ايچ بر کس پديد از مهان
مگر گم کنم نام او
در
جهان
وگر نه چو تير از کمان ناگهان
چرا خواسته داد بايد بباد
در
گنج چندين چه بايد گشاد
چو آهن ببندد به کان
در
گهر
گشاده شود چون تو بستي کمر
جهان ايمن از تير و شمشير تست
سر ماه با چرخ
در
زير تست
به درگاه بر انجمن شد سپاه
در
گنج دينار بگشاد شاه
سپرور پياده ده و دو هزار
گزين کرد شاه از
در
کارزار
گواهي همي داد دل
در
شدن
که ديدار ازان پس نخواهد بدن
گهي شاد بر تخت دستان بدي
گهي
در
شکار و شبستان بدي
صفحه قبل
1
...
1953
1954
1955
1956
1957
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن