167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • شيوه اهل زمانه پيش کن بگزين غلام
    در حضر بي بي و خاتون در سفر اسفنديار
  • همچو معني که در بيان باشد
    در جهاني و از جهاني بيش
  • نظيرت در سخا و مردمي نيست
    نه در مرو و نه بغداد و نه طائف
  • بوده در بذل و جود چون حاتم
    گشته در عدل و داد چون فاروق
  • روز و شب در عبادت خالق
    سال و ماه در رعايت مخلوق
  • اي مسلم به نکته در اشعار
    وي مقدم به بذله در امثال
  • چون بدان راضي نبودستم طلب مي کرده ام
    در سفرگاه مسير و در حضرگاه مقام
  • گهي ز آب دو ديده مدام در بحرم
    گهي ز آتش سينه مقيم در نارم
  • خاطرم در ستر ديوان دختران دارد چو حور
    زهره شان پرورده در آغوش طبع زاهرم
  • در غرض از آفرينش غايتم بس اولم
    گرچه در سلک وجود از روي صورت آخرم
  • در حل مشکلات چو خورشيد روشنم
    در قطع معضلات چو شمشير قاطعم
  • تا که در خانه فلک باشيم
    همه در خانه غلام توايم
  • گاه باشد به شرق و گاه به غرب
    گاه در حوت و گاه در سرطان
  • هست يسر خادمان از خاتم تو در يسار
    هست يمن چاکران از خامه تو در يمين
  • وفا در طبع تو تسکين گزيده
    سخا در دست تو ماوي گرفته
  • خصم در مجلس تو مسخره وار
    گردن از کاج در ندزديده
  • تو زر خواهي و من سخن عرضه دارم
    تو در فاژه افتي و من در عطاسه
  • رشيد اختيار زمانه است و طبعش
    در اين فن چو در زلف ژوليده شانه
  • چيست کز تابش تو در نورند
    همه آفاق و بنده در سايه
  • اي ز قدر تو آسمان در گو
    آفتاب از تو در خجالت ضو
  • اين همايون در فرخنده سراي
    تا ابد باد در اقبال به پاي
  • به زر سيکي نمي يابم در اين شهر
    وگرنه نيست در طبعم بخيلي
  • نه در دست تقدير ملکي بگيري
    نه در حرب ايام خوني براني
  • عالمي از کرم اين همه در آسايش
    امني از قلم آن همه در آساني
  • در حضورست از اين نقش يقين مي شودم
    خاصه با مهره در ششدر بي ساماني