167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

مظهر العجايب عطار

  • با حريفان خدا مي نوش شو
    چون که در عشق آمدي ما را طلب
  • تا شود حاصل تو را دين بي سبب
    چون که در عشق آمدي همرنگ ما
  • پرده صورت بر افکن از لقا
    چون که در عشق آمدي اي مرد راه
  • بر طريق بشر حافي آمدي
    هر که او در عشق با ما يار نيست
  • حب حيدر در دلش خود کاشتي
    هر که را دنيا و دين نيکو بود
  • خضر از معني به جانش آگه است
    هر که او در علم معني بار يافت
  • با محمد همره آمد يار يافت
    هر که را ايمان حيدر در دل است
  • خود ورا در پيش عزت محفل است
    هر که را شيطان نبوده راهزن
  • حيدرش باشد چو روحي در بدن
    هر که را شيطان نبرده خود ز راه
  • حيدرش در روز محشر شد پناه
    هر که را ايمان او محکم بود
  • در ولاي او همه شاهي کند
    هر که بر خوان ولاي او نشست
  • بر سراي شرع احمد در بود
    هر که او با دشمنانش يار شد
  • اي برادر در شريعت راه رو
    نيک بين و نيک دان و نيک شو
  • هر که او اسرار حق را فاش کرد
    کفر آمد در درون و جاش کرد
  • تا شود سبز و به بار آيد ازو
    ميوه حب علي در جان نکو
  • من ندانم مدح او را خود تمام
    حق تعالي گفت وصفش در کلام
  • يا اميرالمومنين لطف آن تست
    خلق عالم جمله در فرمان تست
  • تو در اين عالم ادب را پيش گير
    خاطر خلقاي مرنجان اي امير
  • حاکمان اين زمان ناحق کنند
    در بر خود جامها ابلق کنند
  • هر که او در راه ناحق زد قدم
    برسرش آيد عذاب بيش و کم
  • صد هزاران سر رود در کوي او
    جز محمد نيست کس پهلوي او
  • يا فريدون و سکندر در جهان
    يا چو دارائي و هوشنگ زمان
  • يا چو محمودي و عالم ز آن تست
    يا زمين هند در فرمان تست
  • جهد کن تا مرهم دلها شوي
    از نکوئي در جهان يکتا شوي
  • او کشد جور و شود آسوده حال
    تا بماني در عذاب لايزال
  • اين معاني را به جوهر گفته ام
    در اسرارش به مظهر سفته ام
  • گر بخواني تو به جان در گوش کن
    يا چو جام کوثرش خود نوش کن
  • در معاني رهنماي اهل دين
    او به شهر علم حق بودي امين
  • گر چه دم زد در حقيقت او مدام
    ميل خاطر بود او را سوي عام
  • اولا حق را بدان چون مصطفي
    غير حق را تو مدان در هيچ جا
  • در حقيقت سر حق را فهم کن
    دم نگهدار و ازو خود وهم کن
  • گوي معني مرد نيکو گوي برد
    زآن که در ذات خدا او بوي برد
  • پند پنجم در نصيحت کوش و علم
    تا برندت جانب جنت به علم
  • چون که بي پا گشت و بي سر در جهان
    مي کند اسرار معني را بيان
  • من فغان دارم ز داغش در جهان
    چند گويم من به تو اي بي زبان
  • مرد حق آن است کو با درد زاد
    سوزش اسرار او در مي فتاد
  • هر که با اهل دلي دارد نشستت
    تير او از چرخ چا چي در گذشت
  • هر که او شد هم نشين اهل راز
    دايم او باشد به معني در نماز
  • آن نماز او بود در شرع راست
    ديده توحيد خود نور خداست
  • پند عاشر زود جهد خير کن
    بعد از آن در ملک معني سير کن
  • خير باشد خود ستون دين تو
    خير باشد در جهان تلقين تو
  • خدمت مهمان تو واجب دان چو من
    خود عزيزش دار چون جان در بدن
  • در ده و دو هست پند من همين
    زينهار از دشمنان دوري گزين
  • سيزده پند من اين باشد عيان
    غير حق چيزي نه بيني در جهان
  • رو تو حق را از کمال حق شناس
    زآنکه حق را مي نيابي در لباس
  • در درون خانه دل کن نظر
    تا به بيني نور او را چون قمر
  • در جواني کار اين دنيا بساز
    تا برون آيي ز کفر و جهل باز
  • رو تو سر را در گريبان کش چو من
    پيش خود مگذار هرگز مردو زن
  • در شب تاريک اي يار نکو
    زينهاري تو سخن آهسته گو
  • کم خور و کم خفت و کم آزار باش
    در شب تاريک خود بيدار باش