نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
همه لشکر نوذر ار بشکريم
شکارند و
در
زير پي بسپريم
تو گفتي که الماس مرجان فشاند
چه مرجان که
در
کين همي جان فشاند
بگفت آنک
در
دل مرا درد چيست
همي گفت چندي و چندي گريست
گرفت آن دو فرزند را
در
کنار
فرو ريخت آب از مژه شهريار
چو نوذر فرو هشت پي
در
حصار
برو بسته شد راه جنگ سوار
ز قنوج تا مرز کابلستان
همان تا
در
بست و زابلستان
همه سر به سر پاک
در
چنگ ماست
بر ايوانها نقش و نيرنگ ماست
بر ويسه شد قارن رزم جوي
ازو ويسه
در
جنگ برگاشت روي
نثاري فرستم چنان چون سزاست
جز اين نيز هرچ از
در
پادشاست
ازين سو دل پهلوان را ببست
وزان
در
سوي چاره يازيد دست
کنون من شوم
در
شب تيره گون
يکي دست يازم بريشان به خون
کماني به بازو
در
افگند سخت
يکي تير برسان شاخ درخت
بگفتند کاين تير زالست و بس
نراند چنين
در
کمان تير کس
چو اين دو سرافگنده شد
در
نبرد
شماساس شد بي دل و روي زرد
چنان شد ز بس کشته
در
رزمگاه
که گفتي جهان تنگ شد بر سپاه
شماساس چون
در
بيابان رسيد
ز ره قارن کاوه آمد پديد
چو اغريرث پرهنر آن بديد
دل او ببر
در
چو آتش دميد
که چندين سرافراز گرد و سوار
نه با ترگ و جوشن نه
در
کارزار
کلاه کياني به سر بر نهاد
به دينار دادن
در
اندرگشاد
چمان چرمه
در
زير تخت منست
سنان دار نيزه درخت منست
کدامست مردي کنارنگ دل
به مردي سيه کرده
در
جنگ دل
بران بستگان زار بگريست دير
کجا مانده بودند
در
چنگ شير
طلايه شب و روز
در
جنگ بود
تو گفتي که گيتي برو تنگ بود
بر آن برنهادند هر دو سخن
که
در
دل ندارند کين کهن
شب و روز
در
جنگ يکسان بدم
ز پيري همه ساله ترسان بدم
صفحه قبل
1
...
1946
1947
1948
1949
1950
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن