نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
مظهر العجايب عطار
زنده يا مرده است
در
تابوت گفت
يعني او را هست فرزندي عيان
زنده از فرزند ماند
در
جهان
يا که اندر خير ديد انجام نيک
زنده دل خواهد شدن پيش خدا
در
دو دار از نام نيکو زندگيست
زندگي خود
در
دل عطار ماست
زآنکه او با شاه دارد زندگي
اصل دارد
در
معانيهاي فرع
رو به دين مرتضا مردانه باش
از طريقت پوش دينت را لباس
تا حقيقت بين شوي
در
شرع او
تو فتادي همچو کوران
در
چهي
راه او را راست بايد شد به عشق
کردن تزوير
در
شرعش نکو ست
اهل فسق آن شد که خود بيند نه حق
خوانده
در
پيش شيطان اين سبق
اهل فسق آن شد که او دين دار نيست
همچو حيوان
در
جهان رنجور شد
اهل فسق آنست کو گمره شود
در
طريق مرتضا بي ره شود
اهل فسق آنست کو را دشمن است
طوق لعنت خود ورا
در
گردن است
اين سخن عطارت از تحقيق گفت
ور روي راه دگر افتي به چاه
جمله درويشان حق
در
اين ره اند
کرخي و بسطامي از وي آگهند
سلسله
در
سلسله رفتند همه
تو بماندي
در
پي اين قافله
هر که او احمق بود ابلق بود
در
جهان اين بهتر از احمق بود
اي پسر دانائي آمد زندگي
جهل هر کس را بود گمره شود
عقل را
در
ره چراغ خويش کن
جهل را مطلق بکن از بيخ و بن
عقل هادي گرددت
در
راه راست
همچو کوران مبتلا اندر چهي
تا ابد
در
جهل ماندي سرنگون
ورنه افتادي تو
در
قعر سقر
حيف تو باشد که بي ايمان شوي
تا دهندت بحرهاي پر ز
در
رو تو جانت را جلائي ده به علم
تا نيفتي همچو جاهل
در
کمند
رو تو کار آن جهان اينجا بساز
ورنه آرندت به بوته
در
گداز
رو تو فعل بد ز باطن بر تراش
در
حقيقت سرها را يافتم
اي ز قرآن گشته گويا مرتضي
دنيي و عقبي ازو انوار يافت
اوليا را
در
جهان سردار او ست
حب او رفض است و هست آن
در
دلم
رفض نبود حب او اي خارجي
رحمت حق همنشين جان تست
من بگفتم راست را
در
گوش يار
تا شوي منصور و بيني تو لقاش
غير حق خود نيست
در
عالم کسي
خويش را
در
نور او مسرور ديد
رو تو همدم باش با اهل وفا
بعد از آن
در
کلبه عطار خيز
خود ملايک خاک نعلين تو را
حب او را
در
دل پر جوش دار
اي برادر کن نهان حبش ز خلق
خويش را
در
دوزخ افکند او به درد
خود علاج اين کند مهدي دين
آن که
در
دين هدي هادي بود
اين کتاب من زبان مهدي است
اندرو سر حقيقت مطلق است
اين کتاب من معاني
در
کلام
ليک مخفي باشد او
در
پيش عام
اين کتاب من کتاب اوليا ست
در
طريقت نور حکمت آمده است
اين کتاب من درخت جوهر است
عاشقان را فتنه و غوغا شده
آنچه بوده
در
زمين و آسمان
مظهرم چون نور حق
در
وي عيان
مظهر و جوهر ز ذات من بزاد
شهد
در
کامش امير من نهاد
روح احمد پرورش دادش به شرع
خود ملايک کمترين دربان تست
چون که
در
عشق آمدي مردانه باش
وز طريق گمرهان بيگانه باش
چون که
در
عشق آمدي واصل شدي
درشريعت باش و کن معني نهان
چون که
در
عشق آمدي حيران شدي
غرقه اين بحر بي پايان شدي
چون که
در
عشق آمدي حق آن تست
رحمت حق همنشين جان تست
چون که
در
عشق آمدي جان مني
و از طريق او همه اسرار پرس
چون که
در
عشق آمدي عابد شدي
همچو موسي نور حق از طور بين
چون که
در
عشق آمدي عاشق شدي
تا بيابي از شه معنا خبر
چون که
در
عشق آمدي دريا شدي
تا که حاصل گرددت عين اليقين
چون که
در
عشق آمدي جان يافتي
درشريعت اصل ايمان يافتي
چون که
در
عشق آمدي خود را بدان
بعد از آني سوره الاسري بخوان
چون که
در
عشق آمدي پر جوش شو
صفحه قبل
1
...
1945
1946
1947
1948
1949
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن