نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
مظهر العجايب عطار
حق عيان دان
در
وجود اهل دل
تو شدي از فعل نفس خود خجل
هان که مقصودت از آن حاصل بکن
تا بيابي جان معني
در
سخن
من سخن گويم چو
در
شاهوار
بهر تو آوردم و کردم نثار
من سخن
در
ذات يزدان رانده ام
بعد از آن مظهر به انسان خوانده ام
من تو را
در
راه حق رهبر کنم
آگهت از دين پيغمبر کنم
من تو را
در
راه حق خندان کنم
خارجي را همچو سک گريان کنم
من تو را راهي نمايم همچو نور
تا کني
در
عالم معني ظهور
من تو را راهي نمايم همچو روح
تا روي
در
کشتي احمد چو نوح
من تو را راهي نمايم
در
علوم
بعد من هم عارفي گويد به روم
من تو را راهي نمايم از ولي
سر بنه
در
راه او گر مقبلي
من تو را راهي نمايم
در
ظهور
تا تو بيني عکس رخسارش چو نور
اين چنين ره سالکان سر کرده اند
پي از آن
در
ملک معني برده اند
راه ايشان گير تا ايمن شوي
در
ره معني همه باطن شوي
راه ايشان گير و
در
جنت دراي
زآن که جنت باشد ايشان را سراي
گر روي اين ره به منزلها رسي
ورنه کي
در
معني دلها رسي
گر روي اين ره شوي واقف ز خويش
در
درون خويش مي بيني تو کيش
گر روي اين ره مثال جان شوي
ورنه
در
ملک جهان بي جان شوي
گر روي اين ره سفر بايد سفر
تا تو بيني
در
جهان هر خير و شر
گر روي اين ره به مظهر کن نظر
تا نيفتد
در
وجود تو خطر
گر روي اين ره تو فرد فرد شو
در
ميان اهل معني مرد شو
گر روي اين ره دلت غمگين مدار
زآن که گيرندت به معني
در
کنار
گر روي اين ره مجو آزار خلق
رو به معني کن نظر
در
زير دلق
گر روي اين ره نهان کن سر من
تا نگويندت بديها
در
سخن
گر روي اين ره تو فرد فرد شو
در
ميان اهل دل يک مرد شو
گر روي اين ره تو خورده دان شوي
در
معاني موسي عمران شوي
گر روي اين راه با ياران بهم
من تو را خرگاه
در
کرسي زنم
گر روي اين راه بي ياران مرو
تا نيفتي
در
درون چاه و کو
رو تو اين راه و مرو دنبال کس
زآنکه هفتادند
در
معني و بس
رو تو اين راه و رضا ده بر قضا
تا دهندت
در
معانيها عطا
بود او
در
عصر هارون الرشيد
شرع احمد را نهان از خلق ديد
رفت روزي نزد هارون
در
خلا
تا بگويد سر اسرار خدا
در
خلاف و آشکارا و نهان
آنچه ديده بود خود گويد عيان
چون بديد او را خليفه عذر خواست
گفت هستي
در
زمانه مرد راست
زاهدي مثلت ندانم
در
جهان
نيست زهد تو به پيش من نهان
زاهد دنيا توئي اي ملک بين
زآن که داري ملک دنيا
در
نگين
هرچه حق فرموده باشد آن کني
غيرحق را
در
جهان ويران کني
ديگر آن که عدل کن تو
در
جهان
گو تو داري از علوم دين نشان
بود علم و فضل
در
ذات علي
خود حيا و جود ظاهر زآن ولي
حق تعالي ذوالفقارش چون بداد
وهم او
در
جان بي دينان فتاد
داد مظلومان زظالم واستان
غير را محرم مکن
در
اين و آن
رو تو راهي ساز از شرع نبي
تا ببيني روز روشن
در
شبي
رو به پيش موسي کاظم به حرف
جان خود را
در
ره او ساز صرف
رو به پيش موسي کاظم ببين
در
جمالش نوري از حق اليقين
رو تو از آل نبي همت طلب
زآن که ايشانند
در
دنيا سبب
رو تو کفر خويش از خود دور کن
در
محبت جان خود پر نور کن
رو حذر از آه مسکينان حذر
ورنه افتي تو به دنيا دربه
در
رو حذر از آه خلقان خداي
ور نه آويزند
در
نارت ز پاي
رو مکن ظلم و ز خود ظلمت مران
زآن که ظالم نيست گردد
در
جهان
تو کناره گير از راه بدان
ريز
در
آتش علوم جاهلان
رو ببين شان
در
قطار نحو و صرف
خود ندانند علم معني نيم حرف
صفحه قبل
1
...
1940
1941
1942
1943
1944
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن