167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

مظهر العجايب عطار

  • جوهر معني من شادان شده
    همچو نوري در ميان جان شده
  • جوهر معني من انسان شده
    غرقه در درياي بي پايان شده
  • جوهر معني من ايمان شده
    همچو دري در ميان جان شده
  • جوهر معني من شاداب شد
    زآن که در بحر نبي غرقاب شد
  • جوهر معني من شاه ولي است
    زآن که در عين محمد چون علي است
  • جوهر معني من از مظهر است
    در درون اين صدف چون گوهر است
  • جوهر معني من آدم بد است
    زآن که او در دين حق محرم بد است
  • جوهر معني من داود بخت
    بوده او را در معاني تاج و تخت
  • جوهر معني من اسحق بود
    زآن که او در ملک معني طاق بود
  • جوهر معني من با خاک گفت
    همچو يوشع سر معني در نهفت
  • جوهر معني من گفت از حسن
    زآن که او در جان من دارد وطن
  • جوهر معني من دارد ظهور
    زين عباد است در جانم چو نور
  • جوهر معني من خود صادق است
    آن که در علم طريقت حاذق است
  • جوهر معني من کاظم بود
    در معاني عازم و جازم بود
  • جوهر معني من بي عيب دان
    مهدي و هادي من در غيب دان
  • جوهر معني من بوذر شده
    در يقين چون مالک اشتر شده
  • جوهر معني من مقداد دان
    خويش را در ملک عرفان شاددان
  • ختم اين سر کن تو اي عطار ما
    تا شوي در ملک معني يار ما
  • آن که روزي عارفي با او به گفت
    شير را باشد حيا در چشم جفت
  • پس غلام سيد از پي در رسيد
    خواجه خود را به پيش شير ديد
  • پس فداي جان سيد شد غلام
    اين معاني هست در جامع تمام
  • زين الم گفتند ما بي دل شديم
    چون کبوتر در غمت بسمل شديم
  • شکرها کرديم اکنون اين زمان
    کز بلاي شير ماندي در امان
  • در ميان بود پيري خويش او
    مرهمي بهر درون ريش او
  • نام در ايام زينت داشته
    خويش را ز آل نبي پنداشته
  • گفت هستم من فلان بنت فلان
    خود دروغش گشت در ساعت عيان
  • پس خليفه گفت يا خير الوري
    نسبتش روشن بود در پيش ما
  • آن که باشد او ز نسل فاطمه
    باشدش در خير و خوبي خاتمه
  • هرکه در اصل از نبي دارد مقام
    بر درنده گوشتش آمد حرام
  • پيش شيران رفت شاه دل نواز
    در ميانشان کرد دو رکعت نماز
  • زينب ملعونه را در پيش خواند
    او ز بيم زخم شير از دور ماند
  • نقد شير حق و شاه ذوالفقار
    تو ز ما بي حرمتيها در گذار
  • در اطاعت روز و شب بيدار باش
    با ولاي حيدر کرار باش
  • رو تو حبش دار چون من در جهان
    تا خلاصي يابي از شر اين زمان
  • رو تو حبش دار چون محبوب اوست
    در جهان جان همه مطلوب اوست
  • هر که حبش چون رضا در جان نهاد
    حق تعالي سر اعيانش بداد
  • رو تو حبش را يقين در جان بنه
    تا شوي مقبول خاص و عام و که
  • در درون سينه اي يار عزيز
    غير حب او ندارم هيچ چيز
  • حب ايشان نور حق باشد تو را
    نور حق را در دل خود ده تو جا
  • بغض در عالم تو را ويران کند
    همچو روبه طعمه شيران کند
  • هر که را بغض علي در جان بود
    هرگزش کي بهره از ايمان بود
  • هر که او غير از يکي در کار ديد
    هر کجا ديد او همه اغيار ديد
  • گر ندارد قلب تو پاکي ز آز
    بي شک آرندت به دوزخ در گذار
  • در ره دين نبي مردانه باش
    وز همه ياران بد بيگانه باش
  • رو تو واصل شو به درياي يقين
    زآن که هستت نور معني در جبين
  • رو تو کار خود به يزدان راست کن
    راه خود در طور مردان راست کن
  • گر تو اين ره از رضاي حق روي
    شرع در ظاهر شود بر تو قوي
  • راه باطل بهر دنيائي روي
    نيست اسلام تو در معني قوي
  • هر چه حق گويد ز معني بشنوم
    فارغ و آزاد در کويش روم
  • هست دنيا همچو لقمه پيش من
    در جهان جان و جانانم وطن