167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان حافظ

  • به مژده جان به صبا داد شمع در نفسي
    ز شمع روي تواش چون رسيد پروانه
  • نبندي زان ميان طرفي کمروار
    اگر خود را ببيني در ميانه
  • نديم و مطرب و ساقي همه اوست
    خيال آب و گل در ره بهانه
  • لبش مي بوسم و در مي کشم مي
    به آب زندگاني برده ام پي
  • بزن در پرده چنگ اي ماه مطرب
    رگش بخراش تا بخروشم از وي
  • نجويد جان از آن قالب جدايي
    که باشد خون جامش در رگ و پي
  • وصف رخ چو ماهش در پرده راست نايد
    مطرب بزن نوايي ساقي بده شرابي
  • هر کسي با شمع رخسارت به وجهي عشق باخت
    زان ميان پروانه را در اضطراب انداختي
  • گنج عشق خود نهادي در دل ويران ما
    سايه دولت بر اين کنج خراب انداختي
  • و از براي صيد دل در گردنم زنجير زلف
    چون کمند خسرو مالک رقاب انداختي
  • در مذهب طريقت خامي نشان کفر است
    آري طريق دولت چالاکي است و چستي
  • در آستان جانان از آسمان مينديش
    کز اوج سربلندي افتي به خاک پستي
  • با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي
    تا بي خبر بميرد در درد خودپرستي
  • در گوشه سلامت مستور چون توان بود
    تا نرگس تو با ما گويد رموز مستي
  • آمرزش نقد است کسي را که در اين جا
    ياريست چو حوري و سرايي چو بهشتي
  • در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد
    چون بالش زر نيست بسازيم به خشتي
  • در آتش ار خيال رخش دست مي دهد
    ساقي بيا که نيست ز دوزخ شکايتي
  • تعبير رفت يار سفرکرده مي رسد
    اي کاج هر چه زودتر از در درآمدي
  • ذکرش به خير ساقي فرخنده فال من
    کز در مدام با قدح و ساغر آمدي
  • کي يافتي رقيب تو چندين مجال ظلم
    مظلومي ار شبي به در داور آمدي
  • در اين بازار اگر سوديست با درويش خرسند است
    خدايا منعمم گردان به درويشي و خرسندي
  • اگر دلم نشدي پايبند طره او
    کي اش قرار در اين تيره خاکدان بودي
  • چشم فلک نبيند زين طرفه تر جواني
    در دست کس نيفتد زين خوبتر نگاري
  • در بوستان حريفان مانند لاله و گل
    هر يک گرفته جامي بر ياد روي ياري
  • بنوش مي که سبکروحي و لطيف مدام
    علي الخصوص در آن دم که سر گران داري