167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان حافظ

  • حافظم گفت که خاک در ميخانه مبوي
    گو مکن عيب که من مشک ختن مي بويم
  • گنج در آستين و کيسه تهي
    جام گيتي نما و خاک رهيم
  • گو غنيمت شمار صحبت ما
    که تو در خواب و ما به ديده گهيم
  • آن گل که هر دم در دست باديست
    گو شرم بادش از عندليبان
  • اي نور چشم مستان در عين انتظارم
    چنگ حزين و جامي بنواز يا بگردان
  • ديده ها در طلب لعل يماني خون شد
    يا رب آن کوکب رخشان به يمن بازرسان
  • در اين خرقه بسي آلودگي هست
    خوشا وقت قباي مي فروشان
  • در اين صوفي وشان دردي نديدم
    که صافي باد عيش دردنوشان
  • با صبا در چمن لاله سحر مي گفتم
    که شهيدان که اند اين همه خونين کفنان
  • رسيد باد صبا غنچه در هواداري
    ز خود برون شد و بر خود دريد پيراهن
  • چو گل هر دم به بويت جامه در تن
    کنم چاک از گريبان تا به دامن
  • تنت را ديد گل گويي که در باغ
    چو مستان جامه را بدريد بر تن
  • شوکت پور پشنگ و تيغ عالمگير او
    در همه شهنامه ها شد داستان انجمن
  • خنگ چوگاني چرخت رام شد در زير زين
    شهسوارا چون به ميدان آمدي گويي بزن
  • داني که چيست دولت ديدار يار ديدن
    در کوي او گدايي بر خسروي گزيدن
  • وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم
    که در طريقت ما کافريست رنجيدن
  • از دام زلف و دانه خال تو در جهان
    يک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن
  • ز در درآ و شبستان ما منور کن
    هواي مجلس روحانيان معطر کن
  • از اين مزوجه و خرقه نيک در تنگم
    به يک کرشمه صوفي وشم قلندر کن
  • در راه عشق وسوسه اهرمن بسيست
    پيش آي و گوش دل به پيام سروش کن
  • تسبيح و خرقه لذت مستي نبخشدت
    همت در اين عمل طلب از مي فروش کن
  • با دوستان مضايقه در عمر و مال نيست
    صد جان فداي يار نصيحت نيوش کن
  • مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
    که نيست معصيت و زهد بي مشيت او
  • در اوج ناز و نعمتي اي پادشاه حسن
    يا رب مباد تا به قيامت زوال تو
  • در چين زلفش اي دل مسکين چگونه اي
    کآشفته گفت باد صبا شرح حال تو