167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

مظهر العجايب عطار

  • نور طور خود در او ديدم عيان
    گر تو مي بيني بيا نزديک مان
  • دين خود را مي کنم من آشکار
    گر برندم اين زمان در پاي دار
  • ما به دين حيدري داريم رو
    يک جهت باشيم ما در دين او
  • ناطق او خود امير مومنان
    در کلام الله نطق او بيان
  • او بود قرآن ناطق در يقين
    زآن که او گفت است نطقم را به بين
  • گر هزاران سال باشي در طلب
    ور هزاران جام گيري تا به لب
  • ور به هر روزي گذاري صد نماز
    ور شوي با روزه در عمري دراز
  • ور حبيب اعجمي باشي به حال
    ور چو بو خالد شوي در عمر و سال
  • ور شوي تو همچو عتبه ذکر گوي
    ور بيابي تو در آن سير آبروي
  • ور تو همچون رابعه باشي خموش
    ور فضيلي خود به عالم در خروش
  • گر چو ابراهيم ادهم در جهان
    ور چو بشر حافي آيي راز دان
  • گر چو حاتم کو اصم بد عالمي
    ور ابوسهلي و در دين مکرمي
  • گر شوي معروف کرخي در کرم
    ور چو سري سقطي گردي تو هم
  • گر تو چون خرازباشي سر پوش
    چون حسين نوري آيي در خروش
  • گر شوي ابن عطا در کار حق
    ور چو ابراهيم رقي يار حق
  • جملگي کردند کار راه حق
    تو بري در معرفت ز آنها سبق
  • ورتو منصوري و حلاج اسم تست
    جمله انوار خدا در جسم تست
  • ور هزاران سال تو شيخي کني
    ور شوي در ملک عرفان تو غني
  • گر کتبهاي سماوي بشنوي
    ور تو عمري در ره عرفان شوي
  • راه اين جمله يقين ميدان يکيست
    کور باشد آنکه را در اين شکيست
  • هرکه در راه علي از جان گذشت
    تير او از هفتمين ايمان گذشت
  • هست عطار اين زمان خود حيدري
    يافته در دين حيدر سروري
  • سرور مردان عالم شاه ماست
    در حقيقت ديد او همراه ماست
  • بشنود هرکس به جان اين را ز ما
    در جهان جان شود انباز ما
  • زو شنيدم نطق و نطقم او بداد
    اين همه اسرار در جانم گشاد
  • در ميان جان من او بوده است
    خود همو گفته همو بشنو ده است
  • اين سخن نقل است از شيخ کبير
    آن که در آفاق بوده بي نظير
  • گفت با شاه ولايت که اين زمان
    ديده ام اسرارها در خود عيان
  • حال من امروز ميدان حال تست
    سر معني مختفي در قال تست
  • اي تو مقصود زمين و آسمان
    در ميان جان نهان چون جان جان
  • گشته ظاهر زو همه اسرار حق
    ديده ام در وي همه انوار حق
  • هيچ مي داني که اينها کيستند
    در جهان معرفت چون زيستند
  • پنج تن آل عبا اينها بدند
    در درون يک قبا يکتا بدند
  • ناگهان جبريل از حق در رسيد
    نزدشان بهر مبارک باد عيد
  • من بر آن بودم بسي اي نيکخو
    تحفه را آرم برون در پيش تو
  • گفت اي سيد ز حق اين تحفه دان
    زآن که هست اسرار حق در وي نهان
  • حمد و شکر حضرت حق را به گفت
    در شکر و حمد ايزد را به سفت
  • گفت در اين سيب باشد سر غيب
    اين به دنيا خود ندارد هيچ عيب
  • هست در وي سر اسرار خدا
    اي برادر گير از من سيب را
  • پس حسين آن سيب بستد از امام
    گفت من ديدم در او سر کلام
  • جوهر شه را از اين ظاهر کند
    مظهر شه در جهان حاضر کند
  • هست اسرار خدا در جان من
    مظهر سر خدا ايمان من
  • تا که گردي مست در اسرار او
    يا چو صنعان رو ببين ديدار او
  • چون ندانستي که اصل کار چيست
    وين همه در پرده پود و تار چيست
  • پس کسي بايد که بيدارت کند
    نکته از شرع در کارت کند
  • آن گهي گويد طريق ما بگير
    تا نگردي تو در اين عالم اسير
  • رهبري بايد که تو در ره روي
    ور تو بي رهرو روي گمره شوي
  • هرکه در دين علي نبود درست
    رافضي دانم ورا خود از نخست
  • نفرت دنيا همه مال است و جاه
    بعد از آن کبر است در سر کاه کاه
  • خود چه کردند انبيا در اين جهان
    خود چها کردند با ايشان بدان