167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان حافظ

  • آن روز بر دلم در معني گشوده شد
    کز ساکنان درگه پير مغان شدم
  • در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت
    با جام مي به کام دل دوستان شدم
  • خيال نقش تو در کارگاه ديده کشيدم
    به صورت تو نگاري نديدم و نشنيدم
  • اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم
    به گرد سرو خرامان قامتت نرسيدم
  • اميد در شب زلفت به روز عمر نبستم
    طمع به دور دهانت ز کام دل ببريدم
  • گر چه افتاد ز زلفش گرهي در کارم
    همچنان چشم گشاد از کرمش مي دارم
  • پرده مطربم از دست برون خواهد برد
    آه اگر زان که در اين پرده نباشد بارم
  • پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
    تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم
  • ديده بخت به افسانه او شد در خواب
    کو نسيمي ز عنايت که کند بيدارم
  • پروانه او گر رسدم در طلب جان
    چون شمع همان دم به دمي جان بسپارم
  • گر قلب دلم را ننهد دوست عياري
    من نقد روان در دمش از ديده شمارم
  • دامن مفشان از من خاکي که پس از من
    زين در نتواند که برد باد غبارم
  • مرا در خانه سروي هست کاندر سايه قدش
    فراغ از سرو بستاني و شمشاد چمن دارم
  • چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
    نه ميل لاله و نسرين نه برگ نسترن دارم
  • جامي بده که باز به شادي روي شاه
    پيرانه سر هواي جوانيست در سرم
  • گردون چو کرد نظم ثريا به نام شاه
    من نظم در چرا نکنم از که کمترم
  • اي شاه شيرگير چه کم گردد ار شود
    در سايه تو ملک فراغت ميسرم
  • با سير اختر فلکم داوري بسيست
    انصاف شاه باد در اين قصه ياورم
  • شکر خدا که باز در اين اوج بارگاه
    طاووس عرش مي شنود صيت شهپرم
  • چنين که در دل من داغ زلف سرکش توست
    بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم
  • بر آستان مرادت گشاده ام در چشم
    که يک نظر فکني خود فکندي از نظرم
  • برآي اي آفتاب صبح اميد
    که در دست شب هجران اسيرم
  • نصاب حسن در حد کمال است
    زکاتم ده که مسکين و فقيرم
  • قدح پر کن که من در دولت عشق
    جوان بخت جهانم گر چه پيرم
  • در اين غوغا که کس کس را نپرسد
    من از پير مغان منت پذيرم