167906 مورد در 0.14 ثانیه یافت شد.

ديوان حافظ

  • سال ها دفتر ما در گرو صهبا بود
    رونق ميکده از درس و دعاي ما بود
  • دفتر دانش ما جمله بشوييد به مي
    که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود
  • ياد باد آن که چو چشمت به عتابم مي کشت
    معجز عيسويت در لب شکرخا بود
  • ياد باد آن که نگارم چو کمر بربستي
    در رکابش مه نو پيک جهان پيما بود
  • حلقه پير مغان از ازلم در گوش است
    بر همانيم که بوديم و همان خواهد بود
  • بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
    مفتي عقل در اين مسئله لايعقل بود
  • ما جفا از تو نديديم و تو خود نپسندي
    آن چه در مذهب ارباب طريقت نبود
  • گر مدد خواستم از پير مغان عيب مکن
    شيخ ما گفت که در صومعه همت نبود
  • چون طهارت نبود کعبه و بتخانه يکيست
    نبود خير در آن خانه که عصمت نبود
  • يا رب اين آينه حسن چه جوهر دارد
    که در او آه مرا قوت تاثير نبود
  • دل که از ناوک مژگان تو در خون مي گشت
    باز مشتاق کمانخانه ابروي تو بود
  • در مقامات طريقت هر کجا کرديم سير
    عافيت را با نظربازي فراق افتاده بود
  • اي معبر مژده اي فرما که دوشم آفتاب
    در شکرخواب صبوحي هم وثاق افتاده بود
  • طالب لعل و گهر نيست وگرنه خورشيد
    همچنان در عمل معدن و کان است که بود
  • آن نافه مراد که مي خواستم ز بخت
    در چين زلف آن بت مشکين کلاله بود
  • از دست برده بود خمار غمم سحر
    دولت مساعد آمد و مي در پياله بود
  • هر کو نکاشت مهر و ز خوبي گلي نچيد
    در رهگذار باد نگهبان لاله بود
  • مباحثي که در آن مجلس جنون مي رفت
    وراي مدرسه و قال و قيل مسئله بود
  • قياس کردم و آن چشم جادوانه مست
    هزار ساحر چون سامريش در گله بود
  • عذري بنه اي دل که تو درويشي و او را
    در مملکت حسن سر تاجوري بود
  • در ازل هر کو به فيض دولت ارزاني بود
    تا ابد جام مرادش همدم جاني بود
  • ما در درون سينه هوايي نهفته ايم
    بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود
  • خورشيد خاوري کند از رشک جامه چاک
    گر ماه مهرپرور من در قبا رود
  • چو ماه نو ره بيچارگان نظاره
    زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
  • طمع در آن لب شيرين نکردنم اولي
    ولي چگونه مگس از پي شکر نرود