167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان حافظ

  • دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند
    گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
  • قوت بازوي پرهيز به خوبان مفروش
    که در اين خيل حصاري به سواري گيرند
  • در کارخانه اي که ره عقل و فضل نيست
    فهم ضعيف راي فضولي چرا کند
  • طبيب عشق مسيحادم است و مشفق ليک
    چو درد در تو نبيند که را دوا بکند
  • ديده را دستگه در و گهر گر چه نماند
    بخورد خوني و تدبير نثاري بکند
  • حافظا گر نروي از در او هم روزي
    گذري بر سرت از گوشه کناري بکند
  • دستخوش جفا مکن آب رخم که فيض ابر
    بي مدد سرشک من در عدن نمي کند
  • در نظربازي ما بي خبران حيرانند
    من چنينم که نمودم دگر ايشان دانند
  • عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي
    عشق داند که در اين دايره سرگردانند
  • وصل خورشيد به شبپره اعمي نرسد
    که در آن آينه صاحب نظران حيرانند
  • به عمري يک نفس با ما چو بنشينند برخيزند
    نهال شوق در خاطر چو برخيزند بنشانند
  • سرشک گوشه گيران را چو دريابند در يابند
    رخ مهر از سحرخيزان نگردانند اگر دانند
  • معشوق چون نقاب ز رخ در نمي کشد
    هر کس حکايتي به تصور چرا کنند
  • بي معرفت مباش که در من يزيد عشق
    اهل نظر معامله با آشنا کنند
  • شاهدان گر دلبري زين سان کنند
    زاهدان را رخنه در ايمان کنند
  • مردم چشمم به خون آغشته شد
    در کجا اين ظلم بر انسان کنند
  • خوش برآ با غصه اي دل کاهل راز
    عيش خوش در بوته هجران کنند
  • گفتم خراج مصر طلب مي کند لبت
    گفتا در اين معامله کمتر زيان کنند
  • گوييا باور نمي دارند روز داوري
    کاين همه قلب و دغل در کار داور مي کنند
  • بر در ميخانه عشق اي ملک تسبيح گوي
    کاندر آن جا طينت آدم مخمر مي کنند
  • جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز
    باطل در اين خيال که اکسير مي کنند
  • ما از برون در شده مغرور صد فريب
    تا خود درون پرده چه تدبير مي کنند
  • صد ملک دل به نيم نظر مي توان خريد
    خوبان در اين معامله تقصير مي کنند
  • بود آيا که در ميکده ها بگشايند
    گره از کار فروبسته ما بگشايند
  • به صفاي دل رندان صبوحي زدگان
    بس در بسته به مفتاح دعا بگشايند