167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان حافظ

  • امروز که در دست توام مرحمتي کن
    فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
  • در خرقه زن آتش که خم ابروي ساقي
    بر مي شکند گوشه محراب امامت
  • حيف است طايري چو تو در خاکدان غم
    زين جا به آشيان وفا مي فرستمت
  • در راه عشق مرحله قرب و بعد نيست
    مي بينمت عيان و دعا مي فرستمت
  • هر صبح و شام قافله اي از دعاي خير
    در صحبت شمال و صبا مي فرستمت
  • در روي خود تفرج صنع خداي کن
    کآيينه خداي نما مي فرستمت
  • محراب ابرويت بنما تا سحرگهي
    دست دعا برآرم و در گردن آرمت
  • خواهم که پيش ميرمت اي بي وفا طبيب
    بيمار بازپرس که در انتظارمت
  • مي گريم و مرادم از اين سيل اشکبار
    تخم محبت است که در دل بکارمت
  • در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود
    از گوشه اي برون آي اي کوکب هدايت
  • اي آفتاب خوبان مي جوشد اندرونم
    يک ساعتم بگنجان در سايه عنايت
  • اين راه را نهايت صورت کجا توان بست
    کش صد هزار منزل بيش است در بدايت
  • پس از چندين شکيبايي شبي يا رب توان ديدن
    که شمع ديده افروزيم در محراب ابرويت
  • در بهاي بوسه اي جاني طلب
    مي کنند اين دلستانان الغياث
  • دل من در هواي روي فرخ
    بود آشفته همچون موي فرخ
  • بيا بيا که زماني ز مي خراب شويم
    مگر رسيم به گنجي در اين خراب آباد
  • در چين طره تو دل بي حفاظ من
    هرگز نگفت مسکن مالوف ياد باد
  • مبتلا گشتم در اين بند و بلا
    کوشش آن حق گزاران ياد باد
  • گر چه صد رود است در چشمم مدام
    زنده رود باغ کاران ياد باد
  • دلي کو عاشق رويت نباشد
    هميشه غرقه در خون جگر باد
  • آن که يک جرعه مي از دست تواند دادن
    دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
  • سلامت همه آفاق در سلامت توست
    به هيچ عارضه شخص تو دردمند مباد
  • در اين چمن چو درآيد خزان به يغمايي
    رهش به سرو سهي قامت بلند مباد
  • در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
    مجال طعنه بدبين و بدپسند مباد
  • حسن تو هميشه در فزون باد
    رويت همه ساله لاله گون باد