نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان پروين اعتصامي
چون
در
ره دور، دير ماني
بال و پر تو، کنند خونين
مور، هرگز بدر قصر سليمان نرود
تا که
در
لانه خود، برگ و نوائي دارد
گهر وقت، بدين خيرگي از دست مده
آخر اين
در
گرانمايه بهائي دارد
فرخ آن شاخک نورسته که
در
باغ وجود
وقت رستن، هوس نشو و نمائي دارد
در
خود، آن به که نيکتر نگري
اول، آن به که عيب خود گوئي
شکستگي و درافتادگي طبيعت ماست
ز بستن ره ما، خلق
در
نمي مانند
درين حصار، ز درماندگان چه کار آيد
که زيرکان، همه
در
کار خويش حيرانند
در
آن زمان که نهادند پايه هستي
قرار شد که زبردست را نرجانند
نداشتيم پر شوق، تا سبک بپريم
گمان مبر که
در
افتادگان، گرانجانند
تفاوتي نبود
در
اصول نقص و کمال
کمالها همه انجام کار، نقصانند
گفت،
در
خويش هم دمي بنگر
همه را سوي ما نگاه مکن
نماند اندر چمن يک شاخ، کانرا
نپوشاندند رنگين حله
در
بر
در
اوج آسمان، خورشيد رخشان
گهي پيدا و ديگر گه مضمر
تو زبون تن خاکي و چو باد
توسن عمر تو،
در
تاختن است
هر چه بر قدر خلق افزودم
خود شدم
در
نتيجه بيمقدار
هيچ ديدي ز کار درماند
کارداني چو من،
در
آخر کار
هر که
در
شوره زار، کشت کند
نبود از کار خويش، برخوردار
در
کنار من، از چه کردي جاي
که ز دودت شود سياه کنار
بر رهگذر که، دوختي چشم
ايام، ترا چه گفت
در
گوش
ما نيز
در
ديار حقيقت، توانگريم
کالاي ما چو وقت رسد، کارهاي ماست
سرمست، اي کبوترک ساده دل، مپر
در
تيه آز، راه تو دانه ميزند
مه گردون ادب بودي و
در
خاک شدي
خاک، زندان تو گشت، اي مه زنداني من
خاک
در
ديده بسي جان فرساست
سنگ بر سينه بسي سنگين است
خرم آن کس که
در
اين محنت گاه
خاطري را سبب تسکين است
ديوان حافظ
در
حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا يا ايها السکارا
صفحه قبل
1
...
1914
1915
1916
1917
1918
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن