نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان پروين اعتصامي
هزار قطره خون
در
پياله يکرنگند
تفاوت رگ و شريان نميکند اثري
در
اوفتيم ز رودي ميان دريائي
گذر کنيم ز سرچشمه اي بجوي و جري
مرا به ملک حقيقت، هزار کس بخرد
چرا که
در
دل کان دلي، شدم گهري
همواره
در
گذرگه خلقي، تو تيره روز
هر روز پايمالي و هر لحظه بي قرار
آسوده آنکه
در
پي گنجي کشيد رنج
شاد آنکه چون منش، قدمي بود استوار
هفته ها
در
دام تب، چون صيد ماند
محضرش، خالي ز عمرو زيد ماند
نيمه شب، ديگر کسي بر
در
نبود
صحبتي از بدره هاي زر نبود
در
رواج کار خود، چون من بکوش
هر که را پر شيرتر بيني، بدوش
صبحگاهان رفت و
در
محضر نشست
شامگه برگشت، خون آلوده دست
گفت، ديناري مرا
در
کار نيست
گفتمش، کمتر ز صد دينار نيست
چون درشتي کرد با من، کشتمش
قصه کوته گشت، رو
در
هم مکش
نوگلي، روزي ز شورستان دميد
خار، آن گل ديد و رو
در
هم کشيد
کاش بر ميکند، زين مرزت کسي
کاش ميروئيد
در
جايت خسي
چون تو، بس
در
جوي و جر روئيده اند
ليک ما را بيشتر بوئيده اند
ما که جاي خويش را نشناختيم
خويشتن را
در
بلا انداختيم
از آن برد گنج مرا، دزد گيتي
که
در
خواب بودم گه پاسباني
بترس ز اه ستمديدگان، که
در
دل شب
نشسته اند که نفرين بپادشاه کنند
ز
در
شکستن و خم گشتنم نيايد عار
چرا که عادت من، با زمانه ساختن است
هر آن قماش، که از سوزني جفا نکشد
عبث
در
آرزوي همنشيني بدن است
هزار نکته ز باران و برف ميگويد
شکوفه اي که به فصل بهار،
در
چمن است
آنچه روزي
در
تنم، دل داشت نام
بسکه سختي ديد، امروز آهن است
خسته و کاهيده و فرسوده ام
هر زمانم، مرگ
در
پيراهن است
اي مرغک رام گشته
در
دام
برخيز که دام را گسستند
پر ميزن و
در
سپهر بخرام
کز پر شکن تو، پر شکستند
چالاک و دلير و کاردان باش
در
وقت حصاد و خوشه چيني
صفحه قبل
1
...
1913
1914
1915
1916
1917
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن