نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.
ديوان پروين اعتصامي
شمع روشن کرد و رفت آهسته پيش
در
عجب شد گربه از آهستگيش
خانه اي ويرانتر از ويرانه ديد
فقر را
در
خانه، صاحبخانه ديد
در
شکسته، حجره و ايوان سياه
نه چراغ و نه بساط و نه رفاه
در
کناري، رفته درويشي بخواب
شب لحافش سايه و روز آفتاب
خواب ايمن، ليک بالين خشت و خاک
روح
در
تن، ليک از پندار پاک
جسم خاکي بي نوا، جان بي نياز
راه دل روشن،
در
تحقيق باز
نه سبوئي و نه آبي
در
سبو
اين چنين کس از چه ميترسد، بگو
حرص را
در
زير پاي افکنده بود
کشته آزند خلق، او زنده بود
پا بدر بنهاد و بر ديوار شد
در
فتاد و خفته زان بيدار شد
چند ميگوئي ز جاه و مال و گنج
تو نداري هيچ، نه
در
شش نه پنج
گفت
در
ويرانه دهر سپنج
گنج ما اين فوطه بود، از مال و گنج
هر چه هست، اينست
در
انبان ما
گوي ازين بهتر نزد چوگان ما
گاه گردد ابره و گاه آستر
گه ز بام آويزمش، گاهي ز
در
در
ره ما گمرهان بي نوا
هر زمان، ره ميزند دزد هوي
هر که با اهريمنان دمساز شد
در
همه کردارشان انباز شد
برد بسي رنج نشيب و فراز
گاه
در
افتاد و زماني دويد
داد بهر يک، هنر و پرتوي
آنکه
در
و گوهر و اشک آفريد
بهر تاب تو، بس رخشندگيهاست
در
اين يک قطره، آب زندگيهاست
ترا، هم رنگ و هم ار زندگي هست
مرا زين هر دو چيزي نيست
در
دست
بنرمي گفت او را گوهر ناب
جوابي خوبتر از
در
خوشاب
از آنرو، چهره ام را سرخ شد رنگ
که بس خونابه خوردم
در
دل سنگ
از آن ره، بخت با من کرد ياري
که
در
سختي نمودم استواري
چنانم ميفشردي خاره و سنگ
که خونم موج ميزد
در
دل تنگ
چو ديدندم چنان
در
خط تسليم
مرا بس نکته ها کردند تعليم
مرا
در
دل، نهفته پرتوي بود
فروزان مهر، آن پرتو بيفزود
صفحه قبل
1
...
1911
1912
1913
1914
1915
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن