4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

ديوان شاه نعمت الله ولي

  • گنج اسماي حضرت سلطان
    ناگه از کنج دل گدائي يافت
  • نعمت الله گنج اسما يافت
    از عطاي شما نينديشد
  • نقد گنج خزانه اسما
    جمله انعام اين و آن فرمود
  • گنج اسما نثار ما فرمود
    پادشاهي به اين گدا بخشيد
  • آفتابي رخ نموده بي غبار
    گنج پنهان بود گشته آشکار
  • عشق شاه است و گنج سلطاني
    دل عشاق کنج ويرانش
  • گنج و گنجينه خداوندي
    طلبش کن ز حضرت آدم
  • پادشاهي با گداي خويش گفت
    نقد گنج کنج ويرانت منم
  • بي نشاني را نشانش يافتيم
    گنج پنهاني عيانش يافتيم
  • باطنا گنج فراوان داريم
    ظاهرا گر چه بسي ويرانيم
  • ما گوهر بحر بي کرانيم
    ما مخزن گنج پادشاهيم
  • گنجينه و گنج پادشاهي
    مفلس گردي روان به هر سو
  • مخزن گنج کنت کنزا اوست
    محرم کبريا علي ولي
  • قطب عالم نقطه پرگار روح
    شيخ ما سرمايه گنج فتوح
  • طلب کن گنج اسماي الهي
    اگر يابي بيابي پادشاهي
  • رضاي او طلب کن تا تواني
    رضاي اوست گنج جاوداني
  • درياب رموز اسم اعظم
    آن گنج درين طلسم درياب
  • هر چه خواهي ز گنج سلطاني
    سيدانه به بنده بخشايم
  • آئينه حضرت الهي دل تست
    گنجينه گنج پادشاهي دل تست
  • نقد گنج خزانه جودش
    به کرم او نثار ما فرمود
  • صورت او آدم معني بود
    خازن گنج الهي خوانمش
  • ديوان عطار

  • گنج مي جسته ام به معموري
    هست جاي خراب چگشايد
  • در کنج شرابخانه گنجي است
    ما طالب گنج کنجهاييم
  • در حوصله جهان نگنجد
    چون گنج ز کنجها برآمد
  • اسرار نامه عطار

  • جهاني گنج در چاهي نهادند
    جهاني کوه بر کاهي نهادند
  • الهي نامه عطار

  • در گنج آلهي بر گشادم
    آلهي نامه نام اين نهادم
  • اگر خوش گوي گردم گوي بردم
    در گنج عبارت برگشادم
  • هيلاج نامه عطار

  • زهي از تيرگي ديدار کرده
    طلسم گنج پر اسرار کرده
  • توي گنج و چنين محروم مانده
    ميان کافري مظلوم مانده
  • کجا يابي خبر از گنج معني
    اگرچه برکشيدي رنج معني
  • اگر بيسر شوي گنج تو پيداست
    بيابي آنزمان بيشک معماست
  • زماني گنج اندر پيش داري
    زماني عقل پيش انديش داري
  • حقيقت گفت و گنجش يافتستم
    بسوي گنج خود بشتافتستم
  • مرا گنج معاني آشکار است
    مرا گفتار او ناپايدار است
  • سوي گنج حقيقت راه داري
    بحمدالله دلي آگاه داري
  • دل تو گنج راز کبريايست
    حقيقت جان تو کلي خدايست
  • طلسمت بشکن آنگه گنج بردار
    ترا ميگويم از هستي خبردار
  • خسرو نامه عطار

  • لطايف گوي ر مزلايزالي
    معارف جوي گنج ذوالجلالي
  • مصيبت نامه زاد رهروانست
    الهي نامه گنج خسروانست
  • ميان بحر بودش يک جزيره
    همه گنج شه آنجابد ذخيره
  • ميان سيم و زر سازم نشستش
    کليد گنج بسپارم بدستش
  • کسيرا آنچنان گنج نهاني
    دهن بندد بآب زندگاني
  • الا اي روشنايي بخش بينش
    تويي گنج طلسم آفرينش
  • مصيبت نامه عطار

  • گر ترا صد گنج زر متواريست
    از همه مقصود برخورداريست
  • اي بشب گنج الهي يافته
    از شباني پادشاهي يافته
  • چون تو اينجا آمدي دستي تهي
    ميروي بااينهمه گنج آنگهي
  • لازم درد دل عطار باش
    وز هزاران گنج برخوردار باش
  • لسان الغيب عطار

  • جوهر مظهر ز گنج غيب تست
    سرپنهاني بزير جيب تست
  • درفقيري يافتم گنج نهان
    ميکند اينجا لسان آنرا عيان
  • اگر رمزي ازين معني بداني
    ترا بهتر ز گنج شايگاني