167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان پروين اعتصامي

  • گشت ابليس چو غواص به بحر دل
    ماند بر جا شبه و رفت در غلطان
  • شبرو دهر نگردد همه در يک راه
    گشتن چرخ نباشد همه بر يکسان
  • برو اي قطره در آغوش صدف بنشين
    روي بنماي چو گشتي گهر رخشان
  • سوخت گر در دل شب خرمن پروانه
    شمع هم تا بسحرگاه بود مهمان
  • همه ياران تو از چستي و چالاکي
    پرنيان باف و تو در کارگه کتان
  • آنکه صراف گهر شد ننهد هرگز
    سنگ را با در شهوار بيک ميزان
  • ما را ببرند بي گمان روزي
    زين کهنه سراي بي در و روزن
  • خواهي که نه تلخ باشدت حاصل
    در مزرعه تخم تلخ مپراکن
  • زين باغ که باغبانيش کردي
    جز خار ترا چه ماند در دامن
  • تا پاي بود، راه ادب ميرو
    تا دست بود، در هنر ميزن
  • خواهي که نيفکنند در دامت
    ديوان وجود را به دام افکن
  • از پرده عنکبوت عبرت گير
    بر بام و در وجود، تاري تن
  • بنفشه بر سمن بگرفت ماتم
    شقايق در غم گل کرد شيون
  • در آغوش ز مي بنهفت بسيار
    سر و بازو و چشم و دست و گردن
  • در اين ناوردگاه آن به که پوشي
    ز دانش مغفر و از صبر جوشن
  • بدر آي از تن خاکي و ببين آنگه
    که چه تابنده گهر بود در آن مکنون
  • شبروان فلک از پاي در آرندت
    از گليم خود اگر پاي نهي بيرون
  • تو چنين گمره و ياران همه در مقصد
    تو چنين غرقه و دريا ز درر مشحون
  • گنج امکاني و دل گنجور تست
    در تن ويرانه زان مدفون شدي
  • ملک آزادي چه نقصانت رساند
    کامدي در حصن تن مسجون شدي
  • اي دل خرد، از درشتيهاي دهر
    بسکه خون خوردي، در آخر خون شدي
  • پرگار زمانه بر تو ميگردد
    چون نقطه تو در حصار پرگاري
  • بال و پر چند زني خيره، نمي بيني
    که تو گنجشک صفت در دهن ماري
  • دشمنانند ترا زرق و فساد، اما
    به گمان تو که در حلقه ياراني
  • خون دل چند خوري در دل سنگ، اي لعل
    مشتريهاست براي گهر کاني