نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان پروين اعتصامي
گر
در
کمان زهد زهي ميگذاشتيم
امروز چرخ پير زه اندر کمان نداشت
از دل سفينه بايد و از ديده ناخداي
در
بحر روزگار، که کنه و کران نداشت
دل اگر توشه و تواني داشت
در
ره عقل کارواني داشت
ما
در
اين پرتگه چه ميکرديم
مرکب آز گر عناني داشت
چاشت را با گرسنگان ميخورد
تا که
در
سفره نيم ناني داشت
گر دو صد عمر شود پرده نشين
در
معدن
خصلت سنگ سيه نيست که گوهر گردد
تشنه سوخته
در
خواب ببيند که همي
به لب دجله و پيرامن کوثر گردد
مرو آزاد، چو
در
دام تو صيدي باشد
مشو ايمن چو دلي از تو مکدر گردد
جامه عقل ز بس
در
گرو حرص بماند
پود پوسيد و بهم ريخته شد تاري چند
ديد چون خامي ما، اهرمن خام فريب
ريخت
در
دامن ما درهم و ديناري چند
چو گشودند بروي تو
در
طاعت و علم
چه کمند افکني از جهل به ديواري چند
روز روشن نسپرديم ره معني را
چه توان يافت
در
اين ره بشب تاري چند
بسکه
در
مزرع جان دانه آز افکنديم
عاقبت رست بباغ دل ما خاري چند
اگرت موعظه عقل بماند
در
گوش
نبرندت ز ره راست بگفتاري چند
دشواري حوادث هستي چو بنگري
جز
در
نقاب نيستي آسان نمي شود
جز
در
نخيل خوشه خرما کسي نيافت
جز بر خليل، شعله گلستان نمي شود
آن کو شناخت کعبه تحقيق را که چيست
در
راه خلق خار مغيلان نمي شود
در
محضري که مفتي و حاکم شد
زر بيند و خلاف نفرمايد
سالها شاگردي عجب و هوي کردي بشوق
هيچ دانستي
در
اين مکتب که بود آموزگار
کارها بود
در
اين کارگه اخضر
ليک دوک تو نگرديد ازين بهتر
تو ندانم به چه اميد نهادستي
کاله خويش
در
اين کشتي بي لنگر
هوشياري نبود
در
پي اين مستي
جهد کن تا نخوري باده از اين ساغر
هر که آزار روا داشت، شد آزرده
هر که چه کند
در
افتاد بچاه اندر
بهر گلزار
در
آتش مفکن خود را
که گلستان نشود بر همه کس آذر
چه شدي بسته اين محبس بي روزن
چه شدي ساکن اين کنگره بي
در
صفحه قبل
1
...
1891
1892
1893
1894
1895
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن