167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • همت نپسندد که باين هستي موهوم
    چون عکس در آينه کنم خانه خدائي
  • در کشور ياسي که سحر خنده شام است
    خفاش شوي به که دهي عرض همائي
  • زين جوش غباري که گرفته است جهانرا
    فتح در خيبر کن اگر چشم گشائي
  • در دامن خيال تو دارد غبار ما
    بيدست و پائي بثريا رسيده ئي
  • غبار ناشده زين دامگاه رستن نيست
    چو آب در قفس گوهريم زنداني
  • مزد تلاشم برهت ديده ندارد گهري
    آبله ئي کو که نهم در قدم خويش سري
  • شور جهان در قفسم صور قيامت جرسم
    ميگسلد هر نفسم رشته ساز سحري
  • محيط آنگه محاط قطره حرف است
    که ميداند چسان در دل نشستي
  • از ذره تامه و مهر در عاجزي مساويست
    اينجا کسي ندارد بر هيچ کس فزوني
  • آن به که خاک باشيد در سجده گاه تسليم
    بر آسمان مبنديد از طبع پست دوني
  • در حرف و صوت دنيا گم گشت فهم يکتا
    فرسود بال عنقا پرواز چند و چوني
  • در عشق جانکني هم دارد ثبات جاويد
    بنياد نام فرهاد کرده است بيستوني
  • نامحرمي بگردن بي اعتباريم بست
    شد صفر حلقه در از خجلت بروني
  • در ساز عجز کوشيد گردن بمو فروشيد
    با سرکشي مجوشيد تيغ قضاست خوبي
  • آنقدر بر در اظهار مبر حاجت خويش
    که بخفت کده منت احباب رسي
  • علاج زندگي بي نيستي صورت نمي بندد
    چو زخم صبح دارم در عدم اميد بهبودي
  • خيال چين ابروي تو هر جا بي نقاب افتدد
    نظرها در دم شمشير با جوهر کندبازي
  • بطوفان خيالت اشک حسرت بسملي دارم
    که هر مژگان زدن در عالم ديگر کند بازي
  • بود ننگ شکوه مهر محو ذره گرديدن
    بگو تا جلوه در آينه ها کمتر کند بازي
  • دل عاشق بگلگشت چمن حيفست پردازد
    سپند آن به که در جولانگه مجمر کند بازي
  • ازين کهسار مگذر بي ادب کز درد يکرنگي
    پري در شيشه نالد گر بگردد پهلوي سنگي
  • غنا پرورده فقرم خوشا سامان خورسندي
    کز اقبالش توان در خاک هم زد کوس اورنگي
  • درين گلزار آخر از فسون فرصت انديشي
    فسرديم و تبستيم آشياني در دل تنگي
  • نهان ميدارد از شرم تکلم لعل خاموشش
    چو بند نيشکر در بوس هم ذوق شکر خائي
  • طمع بشش جهتت بسته راه حاصل مطلب
    جهان همه در باز است اگر گدا تو نباشي