167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • کسوت مرگم نقاب غفلت ديدار نيست
    در کفن دارد نگاه پير کنعان زيستن
  • نعمت الوان دنيا نيست در خورد تميز
    بي خس جاويد بايد جوع دندان زيستن
  • بزم امکانست (بيدل) غافل از مردن مباش
    خضر اگر باشي در اينجا نيست امکان زيستن
  • گر باين واماندگي مطلق عنان خواهم شدن
    گام اول در رهت سنگ نشان خواهم شدن
  • جبهه من در کمين سجده فرسوده است ليک
    عالمي را قبله ام گر آستان خواهم شدن
  • غير جيب بيخودي خلوتگه آرام نيست
    در شکست رنگ چون آتش نهان خواهم شدن
  • اشک مجنونم تسلي در مزاجم تهمتيست
    از چکيدن گر فرو ماندم روان خواهم شدن
  • گل قيامت چيدن در شگفتگي دارد
    غنچه گرد و ايمن باش خنده ميزند گردن
  • خلق ميکشد يکسر رنج در خور طاقت
    تا سري زدوش افتد کاش بشکند گردن
  • تيغ بر کف ايستاده است صرصر اجل (بيدل)
    همچو شمع در هر جا سر برآورد گردن
  • گرچه جز ذکرت نميگنجد حديثي در زبان
    چون نگينم جاي نام تست خالي بر زبان
  • نغمه من اضطراب ايجاد ساز عالمي است
    عمرها شد چون سخن پر ميزنم در هر زبان
  • تا برنگ خانه چشم ايمن از آفت شوي
    به که باشد همچو مژگانت برون در زبان
  • عجر ما (بيدل) بتقريري دگر محتاج نيست
    موج در عرض شکست خود بود يکسر زبان
  • خودنمائي گر باين خجلت عرق سامان شود
    عکس در آينه غواص حيا خواهد شدن
  • شوق طاوست (بيدل) بيضه ميبايد شکست
    صد در فردوست از يکعقده واخواهد شدن
  • کرد حرف بي نشانم عالمي راتر زبان
    همچو عنقا آشياني بسته ام در هر زبان
  • وصف آنخط شوخي ئي دارد که در انديشه اش
    ميدواند ريشها موج رگ گل بر زبان
  • به که عاشق حسرت ديدار در دل بشمرد
    موج سيلابست اگر جوشد زچشم تر زبان
  • اهل معني يکقلم در ضبط اسرار خوداند
    موج ممکن نيست بيرون آرد از گوهر زبان
  • راحت اهل سخن در بي سخن گرديدنست
    غير خاموشي ندارد بالش و بستر زبان
  • راز کمظرفان نمي پوشد هجوم احتياج
    ميکشد در تشنگيها از صدا ساغر زبان
  • لب ما پرده در راز تمنا نشود
    ناله هر چند گريبان طلب آيد بيرون
  • گر قناعت را تواني داد سامان نگين
    پشت ناخن نيز دارد در کفت شان نگين
  • گر همين ساز گرفتاريست بال اشتهار
    دام هم در راه ما چيد است دوکان نگين