167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • گرد رفتارت پري افشاند در چشم ترم
    دهر شد طاوس خيز از گريه رنگين من
  • ناروائي معنيم رابسکه در پستي نشاند
    خاک مي ليسد زبان عبرت از تحسين من
  • شکوه افسرده (بيدل) کجا بايد شمرد
    ناله در نقش نگين خفت از دل سنگين من
  • طربگاه جهان رنگ استعداد ميخواهد
    در اينجا هر قدر آغوش گردي گل بدامان کن
  • اگر در سايه مژگان مورت جا دهد فرصت
    براحت واکش و آرايش چتر سليمان کن
  • نگاه حسرتش آخر قيامت کرد در چشمم
    ببرق ناله زد دود چراغ انتظار من
  • در نسخه تجريد تعلق چه حديث است
    چون نقط اثر باخته زير و زبر من
  • من آئينه پردازم و دل شعبده انگيز
    ترسم که مرا جلوه دهد در نظر من
  • هر جا طپشم محو شد از خويش نهانم
    شب در نفس سوخته دارد سحر من
  • اضطرابم در کمين وعده فردا گداخت
    دانه افگنده است بيرون قفس صياد من
  • بر نفس تا چند بايد چيدنم خشت ثبات
    کاه ديوار عدم صرفست در بنياد من
  • آه نگذشتم زنيرنگ تعلق زار جسم
    شد گره در کوچه ني ناله آزاد من
  • عرض جوهر شد حجاب معني آگاهيم
    ديده در مژگان نهفت آئينه فولاد من
  • اي شيخ تو در کشمکشي و نه بهشتي است
    از شانه قيامت بسر ريش نبردن
  • جز در سخن بي غرضي راست نيايد
    بر خلق ستمنامه تشويش نبردن
  • زترانهاي عبرت بهمين نوا رسيدم
    که در آينه نخواهي به نفس نگاه کردن
  • سراغ عافيت از برگ برگ اين چمن جستم
    کجا آرام کو راحت جهاني ميطپد در خون
  • سواد اضطراب موج اين طوفان نشد روشن
    حباب آن به که عينک بشکند در ديده جيحون
  • هوائي در آتش فگنده است نعلم
    اگر خاک گردم نمي ايستم من
  • چو سنگ شيشه بدامن شکست دل بکمينم
    نشسته در رهم از کوچه حلب نگذشتن
  • در باغ خيالي که گذشتن ثمر اوست
    انگار که من نيز رسيدم برسيدن
  • دامن بچين شکست زنوميدي رسا
    دستي در آستين بهر سو دراز من
  • چون شمع در ادبگه همواري زبان
    بر هم زدم لبي که همان بود گاز من
  • مينا شکسته در سر ره گريه ميکند
    چون طفل اشک آبله خاکباز من
  • دارم چو حلقه عهده نامحرمي بدوش
    بيرون در نشاند مرا پاس راز من