167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • شايد نگهي صيد کند دانه اشکي
    در واه تو چندي فگنم دام و بگريم
  • زين گرد نشسته در زمينست
    چيزيست چو صبح بر هوا هم
  • هر چند درين مرحله بيتاب و توانم
    چون آبله سر در قدم راه روانم
  • ديدار طلب زهره گفتار ندارد
    در جوهر آينه شکسته است زبانم
  • از بسکه درد بي اثري داشت طينتم
    در پيش هر که کرد نصيحت گريستم
  • در چشم هوش نهان بود گرد فرصت هستي
    چو صبح يکدونفس اختيار کردم و ديدم
  • بغير نام تو نقدي نبود در گره دل
    نفس بسبحه رساندم شمار کردم و ديدم
  • اگر اسرار الفت پرده توفيق بردارد
    بدزدم در خود آغوشي که با او متصل گردم
  • در غبار نيستي هم آتشم افسرده نيست
    داغ چون اخگر نمکسود است از خاکسترم
  • دعوي دل دارم و دل نيست در ضبط نفس
    عمرها شد ناخداي کشتي بي لنگرم
  • مرگ هم در زندگي آسان نمي آيد بدست
    تاز هستي جان برم عمريست زحمت ميبرم
  • در آغاز انتها ديدم سحر را شام فهميدم
    ازل تا پرده بر دارد تماشاي ابد کردم
  • در گلستانيکه رنگش پايمال ناز بود
    خون ما هم داشت رنگي از حنا نشناختيم
  • اياش در عدم بسراغم رضا دهند
    تا من بدان جهان دوم و بازش آورم
  • بر فرق بيکسم که نهد دست داغ دل
    در ماتمم که گريه کند ديده ترم
  • ياد آن سامان جمعيت که در صحراي شوق
    بسکه ميرفتيم از خود کارواني داشتيم
  • ياد آن سرگشتگي کز بستنش چون گردباد
    در زمين خاکساري آسماني داشتيم
  • دست ما و دامن فرصت که تير ناز او
    در نيستان بود تا ما استخواني داشتيم
  • ذوق وصلي گشت برق خرمن آرامها
    ورنه ما در خاک نوميدي جهاني داشتيم
  • هر قدر او چهره مي افروخت ما ميسوختيم
    در خور عرض بهار او خزاني داشتيم
  • در سر راه خيالش از طپيدنهاي دل
    تا غباري بود ما بر خود گماني داشتيم
  • روز وصلش بايد از شرم آب گرديدن که ما
    در فراقش زندگي کرديم و جاني داشتيم
  • جرأت پرواز هر جا نيست (بيدل) ورنه ما
    در شکست بال فيض آشياني داشتيم
  • عشق نپسنديد ما را هرزه صيد اعتبار
    ورنه در کيش اثر عبرت خندنگي داشتيم
  • ناله ما گوش کردن صرفه ياران نکرد
    در نفس با اين ضعيفيها تفنگي داشتيم