167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • زان ناله که شب بيرخت افراخته بودم
    در گردن گردون رسن انداخته بودم
  • زبال نار سابر خويش پيچيده است پروازم
    لب خاموش دايم در قفس دارد چو آوازم
  • خيالي ميکشد محمل کدامين راه و کو منزل
    سوار حيرتم در عرصه آينه مي تازم
  • برنگي آب ميگردم زشرم خودنمائيها
    که سيلابي کند در خانه آينه تمثالم
  • هنوز جلوه من در فضاي بيرنگيست
    خيالم و بنگه کرده اند زنجيرم
  • چه نغمه داشت ني تير او که در طلبش
    چو رنگ ميرود از خويش خون نخچيرم
  • زگيسو نيايد فسون نگاهش
    تو از هند مگذر که من در فرنگم
  • بناي نقش پايم در زمين نارسائيها
    بدوش سايه هم نتوان رساندن دست ديوارم
  • چو خاشاکم نگاهي در رگ خواب آشيان دارد
    خدايا آتشين روئي کند يکچشم بيدارم
  • وفا سررشته اش صد عقد الفت در کمين دارد
    زبس درهم گسستم سبحه پيدا کرد زنارم
  • غرور کبريائي داشتم در ملک آزادي
    زبار دل خميدم تا تواضع با فلک کردم
  • زحرف راحت اسباب دنيا پنبه در گوشم
    مبادا زبستر مخمل ربايد خواب خرگوشم
  • سفيدي ميکند از پنبه اينجا چشم اميدي
    نواي عالم آشوبي که دارد در نظر گوشم
  • مگر آواز پائي بشنوم (بيدل) درين وادي
    برنگ نقش پا در راه حسرت سر بسر گوشم
  • رنگ پر طاوس ندارد غم پرواز
    در کارگه آينه خفته است بهارم
  • در چشم کسان ميکنم از دور سياهي
    خورشيدم و آئينه تحقيق ندارم
  • در وصل زمحرومي ديدار مپرسيد
    آينه نه فهميد که من با که دوچارم
  • کس قطره کند تحفه در پاچه جنون است
    دل پيشکشت گر همه عذر است نيارم
  • شرار بود که در سنگ بود آئينه من
    بخويش دير رسيدم که از شتاب گذشتم
  • زخورشيد جمالش تا عرق سازد عيان انجم
    بگردون ميشود در ديده حيرت نهان انجم
  • جهان در عالم بيگانگي شد آشناي من
    سراب آينه ام گل ميکند نزديکي از دورم
  • همان بهتر که خاکستر شوم در پرده عبرت
    نقاب از روي کارم برنداري خون منصورم
  • خلل تعمير سيلاب حوادث نيستم (بيدل)
    بناي حسرتي در عالم اميد معمورم
  • ببوي غنچه نسبت کرده ام طرز کلامت را
    زبان برگ گل در عذر اين تقصير ميخواهم
  • نبود اين دشت اي پاي تمنا قابل جولان
    برنگ اشک در اول قدم لغزيدنت نازم