167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • دور گرد عجزم اما در شهادتگاه شوق
    تيغ او نزديک تر از رگ بود با گردنم
  • در دبستان تأمل پيش خود شرمنده کرد
    معني موهوم يعني دل بدنيا بستنم
  • دانه ئي من در زمين نارسيدن کشته ام
    عمرها شد پاي خواب آلوده اين دامنم
  • موج ما يک شکن از خاک نجوشيد بلند
    بحر عجزيم که در آبله طوفان کرديم
  • عشق در عرض وفا انجمن معشوقست
    چشم بندي که باين پيکر عريان کرديم
  • آگهي در کارگاه مخملم خون ميخورد
    خواب پا برجاست صد پهلو اگر گرداندم
  • اي قناعت پا بدامن کش که چشم حرص دون
    کاسه ئي دارد مبادا در بدر گرداندم
  • کمند کس حريف صيد آزادم نميگردد
    امل ها رشته در گردن کم است از سعي فتراکم
  • نميسوزم نفس بيهوده در تدبير جمعيت
    دم فرصت کسل دارم منش ناچار دلاکم
  • پيش من نه آسمان پشمي ندارد در کلاه
    ميدهد زاهد فريب عصمت عمامه ام
  • لوح امکان در خور باليدن نطقم نبود
    فکر معنيهاي نازک کرد نال خامه ام
  • لغزشي داشت ره عشق که در گام نخست
    طوف آسودگي آبله پايان کرديم
  • صبح اين ميکده گم بود در آغوش خمار
    ما هم از شوخي خميازه گريبان کرديم
  • وسعت عيش جهان در خور خرسندي بود
    عالمي را زدل تنگ بزندان کرديم
  • هر نفس چاک گريبان بهاري دارد
    در جگر بوي گل کيست که پنهان کرديم
  • فيض صبحي در طلسم هستيم افسرده بود
    دامن اين گرد سنگين يکدوچين برتر زدم
  • خشک طبعان غوطها در مغز دانش خورده اند
    بسکه بر اوراق معني آب نظم تر زدم
  • هر برگ گل بعرض من آينه است و من
    چون بو هنوز در چمن بيمثاليم
  • در پرده کوس سلطنت فقر ميزند
    حيرت صداست چيني ناز سفاليم
  • در هر سري بنشه ديگر دويده است
    چون موج باده ريشه بي اعتداليم
  • خاک ما جوهر هر ذره اش آينه گراست
    در عدم نيز همان تشنه ديدار توايم
  • پيش ازين ساغر الفت چه اثر پيمايد
    ميرويم از خود و در حيرت رفتار توايم
  • بي نشاني مشربم دارد که تا مانند ماه
    آينه در دستم و تمثال پنهان کرده ام
  • کثرت آثار در ترک تماشا وحدت است
    چشم پوشم آنچه تفصيليست اجمالي کنم
  • سوختن همچون چنار آسان نمي آيد بدست
    نوبر اين رنگ شايد در کهن سالي کنم