نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان بيدل دهلوي
عالم رنگست سر تا پاي من
در
خيالت گرد خود گرديده ام
چون غنچه
در
خيال تو هرگاه رفته ايم
محمل بدوش بيخودي آه رفته ايم
امروز سود ما غم فرداي زندگي است
انديشه ئي که
در
چه زيانگاه رفته ايم
(بيدل) به بندني گرهي نيست ناله را
آزاده ايم اگر همه
در
چاه رفته ايم
کس زافسون تعين داغ محرومي مباد
چون گهر عمريست
در
دريا زدريا رفته ايم
الفت هر چيز وقف ساز استعداد اوست
تا مروت
در
خيال آمد زدنيا رفته ايم
فرد است که يکتائي ما نيز خيال است
امروز که
در
سجده دوتائيم و دوتائيم
در
دشت تو هم جهتي نيست معين
ما را چه ضرور است بدانيم کجائيم
بر طبع شرر خفت فرصت نتوان بست
در
طينت ما سوخت دماغي که بنائيم
عمر وهمي
در
خيال هيچ ننمودن گذشت
آنقدر کاينه نتوان گشت حيران خوديم
نگشت لنگر آسايشم زمينگيري
چو سايه ميبرد از خويش پاي
در
قبرم
چه نيرنگست يارب
در
تماشاگاه تسخيرم
که آواز پر طاوس مي آيد بزنجيرم
بدام حيرت صياد کو انديشه فرصت
چکيدن
در
شکست رنگ دارد خون نخچيرم
سري
در
خويش دزديدم بفکر حلقه زلفي
دهان مار گل کرد از گريبان گلوگيرم
چسازم سستي طالع ز خويشم برنمي آرد
وگرنه چون مژه
در
پرزدنها نيست تقصيرم
ز ساز هستيم با وضع حيراني قناعت کن
نفس
در
خانه نقاش گم کرده است تصويرم
نشاند آخر هجوم غفلتم
در
خاک نوميدي
برنگ خواب پا واماندگي بودست تعبيرم
عالم صورت برون از عالم تنزيه نيست
در
صمد دارم تماشاگر صنم گم ميکنم
حرف داغي لاله سان زير زبان دزديده ام
مغز دردي همچو ني
در
استخوان دزديده ام
گر همه طوفان کنم موجم خروش آهنگ نيست
بحرم اما
در
لب ساحل زبان دزديده ام
سايه از بيدست و پائي مرکز تشويش نيست
عافيتها
در
مزاج ناتوان دزديده ام
ميتوانم عمرها سيراب چون آينه زيست
زينقدر آبي که من
در
جيب نان دزديده ام
اي هوس از تهمت پروا ز بدنامم مخواه
همچو گل مشت پري
در
آشيان دزديده ام
حسرتي
در
دل نماند از بسکه ما وا سوختيم
يک دماغي داشتيم آنهم بسودا سوختيم
مقيم آستانش گرد خود گرديدني دارد
شدم گرداب تا
در
خدمت دريا کمر بستم
صفحه قبل
1
...
1832
1833
1834
1835
1836
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن