نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
اشتر نامه عطار
خرمن اعزاز کل
در
باخت او
قيمت اين سر دل بشناخت او
جان خود
در
باخت اسرارش چه سود
من ندانم تا که انوارش چه بود
بود سوزي
در
نهادش بلعجب
من ازين درمانده ام اندر تعب
چند سازي پرده پرده باز کن
يک دمم
در
پرده هم آواز کن
چند باشم من ترا حيران شده
در
ميان پرده سرگردان شده
مر مرا
در
پرده راز جان توئي
کل مقصود من از دو جهان توئي
راز من
در
پرده از رازت گشاد
عاقبت مقصود من آن جا بداد
چون درون پرده هم
در
پرده
از چه ما را اندرين ره کرده
گم بشد اينجا چو جويان آمدم
در
زبان تو چو گويان آمدم
تو مني و پرده
در
ره حاجبست
پرده عجزم درينجا کاذبست
پرده بردار و تو
در
پرده مشو
همچو ديگر بار گم کرده مشو
پرده رازم
در
اينجا فاش کن
روي سوي بي دل غمهاش کن
پرده کلي من بر هم
در
ان
مر مرا زين کار کلي وارهان
وارها و وارهان و وارهان
پرده ام
در
پرده ام پرده دران
چون ترا راهست بي پايان شده
هم
در
آنجا بايدم جويان شده
راه خود آسان کنم
در
نزد خود
کز تو نيکي ديده ام از خويش بد
پرده از رخ يک زماني باز کن
يک نفس
در
پرده ام همراز کن
راه اينجا نيک محکم کرده
خويش را
در
پرده ها گم کرده
راه خود گم کرده و
در
پرده
پرده دل را کنون ره برده
چند گويم چند جويم چون توئي
در
درون پرده مي بينم دوي
اين دويي از احولي من شدست
بند را هم
در
دوئي پرده بدست
پيش بينم اين زمان
در
پيشگاه
مر مرا اين پيشگاه آمد پناه
هاي و هويي ميزنم
در
هر نفس
تا مگر حاصل شود کلي نفس
هاي و هوئي ميزنم
در
پرده ات
ليک رازت بي برو گم کرده است
هاي و هوئي ميزنم از شوق تو
راز اعيان ميکنم
در
ذوق تو
راز خود با تو نهادم
در
ميان
اي مرا پرده شده راز عيان
زهره آنم کجا باشد همي
تا بگويم پرده
در
جان دمي
گوي از اين پرده داران مي برم
در
فضاي بار عزت مي پرم
کيست تا او نيست
در
پرده ترا
راه کلي جمله گم کرده ترا
کيست تا نه پرده دار راز تست
کيست تا نه
در
نهان بيمار تست
کيست تا او نه طلب کار تو است
اندرين ره
در
نهان يار تو است
کيست تا نه سر ترا
در
باختست
کيست تا نه مر ترا نشناختست
گفت و گوي تو درين دامم فکند
در
برون نقش خرگاهم فکند
مشکلم چون حل شد اکنون بيش ازين
در
گمان مفکن مرا از ره يقين
مشکلم حل کن بکلي بي صفت
تا بگويم بيش از اين
در
معرفت
هستي تو گشت پيدا
در
دلم
راز مشکل گشت اينجا حاصلم
واصلم گردان
در
آنجا مر مرا
چند گردانم زبان بر ماجرا
رفعت و اعزاز از آن کردم تمام
تا مرا
در
دين بيفزايد مقام
تا حجاب از پيش برداري مرا
در
ميان پرده نگذاري مرا
چون تو واصل گشته اين جايگاه
بيش را
در
بيشتر چندين مخواه
چون ترا کرديم
در
اينجا نظر
هم نباشد مر ترا زينجا گذر
تو که جان
در
راه ما بازي تمام
پرده عزت برافتد از مقام
تا بکلي گم شوي
در
اسم من
اين چنين است اندر اينجا قسم من
هر چه خواهي کن که من زان توام
اين زمان
در
عشق حيران توام
هر چه خواهي کن که ما را اين حيات
هست بي تو
در
درون همچون ممات
اين بگفت و جان خود ايثار کرد
خويش را
در
راه کل بر دار کرد
من عجب ماندم درين گفتار او
حيرتم آمد عجب
در
کار او
اين سر او را بکلي
در
فکن
پرده از کارش بکلي برفکن
اين چنين سالک بشد هالک بکل
اوفتاده اين چنين
در
عين ذل
جان خود ايثار کن
در
راه او
بيش ازين تا چند سازي گفت وگو
صفحه قبل
1
...
1809
1810
1811
1812
1813
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن