نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان بيدل دهلوي
ازين صحراي حيرت گرد نيرنگ که ميبالد
که مژگان
در
پر طاوس دارد چشم نخچيرش
نفسها سوختم
در
عرض مطلب اشک شد حاصل
عرق کرد آه من آخر زخجلتهاي تأثيرش
در
غنچه دل رنگ بهار هوسي هست
ترسم که شکستن ندهد عرض کمالش
از الفت دل نيست نفس را سر پرواز
اين موج حبابيست گره
در
پر و بالش
مکش دردسر شهرت ميفگن بر نگين زورش
براي نام اگر جان ميکني مگذار
در
گورش
محالست اين که کام تشنه ديدارتر گردد
زموسي جمع کن دل آتش افتاد است
در
طورش
بذوق امتحان ملک سليمان گز زني بر هم
نيابي سرمه واري تا کشي
در
ديده مورش
نميدانم چه ساغر دارد اين دوران خودرائي
که
در
هر سر خمستان دگر ميجوشد از شورش
بکانون خيال آن شعله موهومي انجامم
که
در
خاکستر اميد دم صبح الستستش
برنگ شعله ئي کاسودنش خاکستر انگيزد
زخود برخاستنهاي غبارم
در
نشستستش
پي طاوس يعني گرد ناز اندوده ئي دارم
که
در
هر ذره رنگ چشمکي زانچشم مستستش
روم از خويش تا بالد شکوه جلوه اش (بيدل)
کلاه ناز او عمريست
در
رنگم شکستستش
در
طلب تشنيع کوتاهي مکش از هيچ کس
شعله هم گربال بي آبي گشايد دود باش
راحتي گر هست
در
آغوش سعي بيخوديست
يکقلم لغزش چو مژگانهاي خواب آلود باش
خاک آدم آتش ابليس دارد
در
کمين
از تعين هم برائي حاسد و محسود باش
مپرسيد از نگين شاه و اقبال نفس کاهش
بچندين کوچه افگنده است سعي نام
در
چاهش
ره امن از که پرسم
در
جنون سامان بياباني
که محشر چشم ميپوشد بمژگان پر کاهش
قناعت
در
مزاج خلق دون فطرت نميباشد
پريشان کرد عالم را زمين آسمان خواهش
نميدانم چه گل درپرده دارد زخم شمشيرش
که رنگ هر دو عالم ميطپد
در
خون نخچيرش
مپرسيد از مآل هستي غفلت سرشت من
چو مخمل ديده ام خوابي که
در
خوابست تعبيرش
چه سازد غير خاموشي جنون گريه دربارم
که همچون جوهر آينه
در
آبست زنجيرش
از مکر فلک اينهمه غافل نتوان زيست
چين حسدي هست
در
ابروي هلالش
تا نبندي سنگ بردل از تقاضاي طلب
معني دل چيست نتوان يافت
در
ديوان حرص
مردگان را نيز سوداي قيامت
در
سراست
زنده ميدارد جهاني را همين احسان حرص
در
رنگ آبرو زرت از کيسه ميرود
انجام شمع بين و مپرسي از گداز حرص
صفحه قبل
1
...
1806
1807
1808
1809
1810
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن