4899 مورد در 0.01 ثانیه یافت شد.

ديوان پروين اعتصامي

  • گفت در ويرانه دهر سپنج
    گنج ما اين فوطه بود، از مال و گنج
  • شاهنامه فردوسي

  • به رنجست گنج و به نامست رنج
    همانا که نامت به آيد ز گنج
  • در گنج دينار بگشاد و گفت
    که گنج از بزرگان نشايد نهفت
  • که جويد بآزرم من رنج خويش
    ازان پس کند گنج من گنج خويش
  • همه گنج توران شما را دهم
    بران گنج دادن سپاهي نهم
  • جز از گنج ارجاسپ چيزي نماند
    همه گنج خويشان او برفشاند
  • چه بايد مرا بي تو گنج و سپاه
    همان گنج و تخت و سپاه و کلاه
  • به بخشش همي گنج بپراگند
    به دانايي از گنج نام آگند
  • فرستم به گنج تو از گنج خويش
    همان نيز ورزيده رنج خويش
  • فرستمت چندان گهرها ز گنج
    کزان پس نبيني تو از گنج رنج
  • همي رنج ما جويد از بهر گنج
    همه گنج گيتي نيرزد به رنج
  • کجا گنج دهقان بود گنج اوست
    وگر چند بر کوشش و رنج اوست
  • کجا ديده بد رنج از گنج اوي
    نه هم گوشه بد گنج با رنج اوي
  • که هر شاه کز داد گنج آگند
    بدانيد کان گنج نپراگند
  • نخواهيم آگندن زر به گنج
    که از گنج درويش ماند به رنج
  • بدو گفت بنگر که بر گنج نام
    نويسد کسي کش بود گنج کام
  • کسي کش نيازست آيد به گنج
    ستاند ز گنج درم سخته پنج
  • ز گفت ستاره شمر جست گنج
    وگرنه نبودش خود از گنج رنج
  • ز گنج تو آگنده تر گنج او
    ببايد گسست از جهان رنج او
  • نگردد سپاه انجمن جز به گنج
    به بي مردي آيد هم از گنج رنج
  • به شاه جهاندار دادند گنج
    به چنگ آمدش گنج چون ديد رنج
  • بياوردم اکنون همه گنج روم
    که روشن روان بهتر از گنج و بوم
  • بدو ده همه گنج نابرده رنج
    تو جان برادر گزين کن ز گنج
  • اگر چند بفزايد از رنج گنج
    همان گنج گيتي نيرزد به رنج
  • بيامد خرد يافته سوي گنج
    به گنج ور بسيار ننمود رنج