167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • آنسوي عالمند و به پشت نشسته اند
    در خانه هاي چشم سراغ نگاه گير
  • (بيدل) شباب رفته بعبرت مقابلست
    در سجده نيز قد دو تا را گواه گير
  • بيجگر در عرصه غيرت علم نتوان شدن
    جز بدوش شمع ازين محفل نمايان نيست سر
  • در نمد نتوان نهفت آينه اقبال مرد
    زير مو هر چند پنهانست پنهان نيست سر
  • (بيدل) امشب در نثارآباد ذوق نام او
    سبحه سوداي خوشي کرده است ارزان نيست سر
  • زجلوه تو چگويد زبان حيرت من
    که هست جوهر آينه در سخن معذور
  • مني بجلوه رساندم که در توئي گمشد
    نداشت آينه عجز بيش ازين مقدور
  • خرام سيل در ويرانه ها دارد تماشائي
    ز رفتارت قيامت ميرود بر دل بيا بنگر
  • چو غنچه گلشن پوشيده حالتي دارم
    به بيضه شوخي عنقاست در پر عصفور
  • زموج در خور جهدش شکست مي بالد
    بعجز پيش نرفته است اعتبار غرور
  • توان معاينه کرد از فتيله سازي موج
    که بحر راست چه مقدار در جگر ناسور
  • بشرم کوش که بنياد حس خوبانرا
    گرفته اند در آب گهر گل تعمير
  • بي انتظار در حق نعمت ستم مکن
    يعني تمتع از ثمرزو درس مگير
  • در پله ترازوي انصاف ميل نيست
    اي نوبهار عدل کم خار و خس مگير
  • عالمي پا در رکاب وهم عبرت خانه ايست
    اي بهار آگهي رنگ از حناي زين مگير
  • هواي تيغ تو افتاد تا مرا در سر
    بموج چشمه خورشيد ميزند ساغر
  • در خلوت شرمت اثر ضبط تبسم
    قفليست که بر حقه گوهر زده ئي باز
  • افروخته چهره زتاب عرق شرم
    در کلبه ما آتش ديگر زده ئي باز
  • با تيره دلي کس نشود محرم چشمش
    اي سرمه چرا حلقه برين در زده ئي باز
  • اي جستجو اگر هوس آرميدني است
    ما را بجاي آبله در پاي لنگ ريز
  • روزي دو در وفا کده فقر صبر کن
    بر شيشه خانه هوسي چند سنگ ريز
  • دلهاي خلق قابل تائثير عجز نيست
    پرواز ناله در پر و بال خدنگ ريز
  • بدل زمقصد موهوم خار خار مريز
    در اميد مزن خون انتظار مريز
  • حديث عشق سزاوار گوش زاهد نيست
    زلال آب گهر در دهان مار مريز
  • بهر چه ناز کني انفعال همت تست
    غبار نا شده در چشم انتظار مريز