167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • در محفل هستي منشين محو اقامت
    خميازه بهار است نفس جام سحر گير
  • حرفي ننوشتم که دلي خون نشد آنجا
    از نامه من در پر طاوس خبر گير
  • حکم صفاي فطرت در سکته هم روانست
    آب گهر نسازد استادگي مکدر
  • حيرت سراي تحقيق صد چشم باز دارد
    چون خانهاي زنجير موضوع حلقه در
  • صد رنگ جلوه در پيش اما چه ميتوان کرد
    افسون وعده دارد گل بر بهار ديگر
  • زين بحر بيکران کم هر اعتبار گير
    موج گهر شو و سر خود در کنار گير
  • الفت پرست کنج دلي اضطراب چيست
    رخت نفس در آينه داري قرار گير
  • مشت غبا خود زخيالش بباد ده
    طاوس شو فضاي جهان در بهار گير
  • دل باد بگه وفا داشت سراغ مدعا
    شاهد پرده حيا گفت همان برون در
  • در خور عرض راز دل بخيه گشاست زخم لب
    تا ندرند پرده ات پرده هيچکس مدر
  • طاقت يکجهان طلب در دل بيدماغ سوخت
    راه هزار موج زد آبله پائي گهر
  • سير گلزار که يارب در نظر دارد بهار
    از پر طاوس دامن بر کمر دارد بهار
  • بوي گل عمريست خون آلوده رنگست و بس
    ناوکي از آه بلبل در جگر دارد بهار
  • زندگي مي بايد اسباب طرب معدوم نيست
    رنگ هر جا رفته باشد در نظر دارد بهار
  • سراغ صبح مهياي ساز گمشدنست
    نموده اند مرا در شکست رنگ اثر
  • بوصف صبح بناگوش او چه پردازد
    ز رشته است نفس خشک در دل گوهر
  • گرفتم آنکه بخود وارسي چه خواهي ديد
    چو عکس بر در آينه احتياج مبر
  • صفاي دل بنفس عمرهاست ميبازم
    چو صبح آينه در زنگ ميکنم شبگير
  • در اين جنونکده حيرت طراز عبرتهاست
    کمال باقي ياران بدستگاه قصور
  • گل عجزي تصور کن بهار کبريا بنگر
    زما رنگي تراش و در کف پايش حنا بنگر
  • نگاه هرزه چونشمع اينقدر بيطاقتت دارد
    اگر آسودگي خواهي دمي در زير پا بنگر
  • چه لازم پرده بردارد حباب از ساز موهومش
    گريبان چاکي عرياني من در قبا بنگر
  • مردي چو شمع در همه جا نگاه دار
    هر چند سر بباد رود پا نگاهدار
  • در بزم وصلم آرزوي جلوه داغ کرد
    يارب مرا زخواهش بيجا نگاهدار
  • تا در چه وقت شعله زند دود احتياج
    مشتي عرق بمنع تقاضا نگاهدار