167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار
    آنچه در وهمت نگنجد جلوه گر دارد بهار
  • ابر مي نالد گر اسباب نشاط اينچمن
    هر چه دارد در فشار چشم تر دارد بهار
  • از گل و سنبل بنظم و نثر سعدي قانعم
    اينمعاني در گلستان بيشتر دارد بهار
  • در اعتباري اگر زني مگذر زساز فروتني
    که بکام حاصل مدعا بتلاش ريشه رسد ثمر
  • چو سرشک تا نکشي تري بگذر زجاده خودسري
    ستمست رنج قدم بري بخرام آبله در نظر
  • دم پيري زخود مشو غافل
    صبح را نيست در نفس تکرار
  • ذوق جمعيت جهاني را بشور آورده است
    در دماغ بحر افتاد از کجا بوي گهر
  • خفت اهل وقار از بي تميزي ها مخواه
    قطره را نتوان نشاندن در ترازوي گهر
  • خون شو اي دل که بر در مقصود
    کوشش ناله ام ندارد بار
  • بمحفل تو که غيرت ادب پرست حياست
    زجوهر آينه دارد نگاه در زنجير
  • چو نرگس تو که مژگان کمند آفت اوست
    کسي نديد بلاي سياه در زنجير
  • شبي که موج سرشکم بقلب چرخ زند
    برد طپيدن سياره راه در زنجير
  • زبسکه حلقه داغم به دل هجوم آورد
    طپش بدام وطن کرد آه در زنجير
  • بهر شکن که زگيسوي يار مي بينم
    نشسته است دلي بي گناه در زنجير
  • نفس نجسته زدل صور خيز حسرتهاست
    صدا که ديد به اين دستگاه در زنجير
  • بدور خط تو آزادگي چه امکان است
    شکسته است دو عالم نگاه در زنجير
  • بدستگاه سپهرم فريب نتوان داد
    شکست ناله مجنون کلاه در زنجير
  • چو موج آينه مستيت گرفتاريست
    زخود نجسته رهائي مخواه در زنجير
  • زريشه دم تسليم ميطپد (بيدل)
    نهال گلشن ما تا گياه در زنجير
  • خون شد دل از تکلف اسباب زندگي
    يک لفظ پوچ وانهمه اعراب در نظر
  • مخمل نه ئيم و ليک زغفلت نصيب ماست
    بيدارئي که نيست بجز خواب در نظر
  • همواري از طبيعت روشن نميرود
    تار نگاه را نبود تاب در نظر
  • گلها چو شبنمت بسرو چشم جا دهند
    گر باشدت رعايت آداب در نظر
  • يارب صداع غفلت ما را علاج چيست
    مخموري خيال و مي ناب در نظر
  • موهومي حقيقت ما را نموده اند
    چون نقطه دهان تو ناياب در نظر