نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان بيدل دهلوي
گر فلک بي اعتبارت کرد جاي شکوه نيست
بر حلاوت بسته دل چون گره
در
نيشکر
درد شکست دل همه را
در
زمين نشاند
يک شيشه کرده اند بر اين کوهسار بار
گر
در
مزاج جوش غنا کسب پختگي است
ديگ شعور را نسزد ننگ و عار بار
بنياد چشم
در
گذر سيل نيستي است
خواهي عمارتش کن و خواهي خراب گير
گر زندگي همين نظري باز کردنست
روبر
در
عدم زن و چشمي بخواب گير
در
خاک هم زمعني خود بيخبر مباش
از هر نشان پا نقط انتخاب گير
سيلاب خوش عمارت ويرانه ميکند
اي چشم تر تو هم گل ما را
در
آب گير
ايهوس قطع نفس کن ساعتي دنگم گذار
بيخماري نيست مستي شيشه
در
سنگم گذار
کس ندارد جز عرق تاب جدال اهل شرم
آب شو آنگه قدم
در
عرصه جنگم گذار
داغ را غير از سياهي سايه ديوار نيست
يکدوروزي عافيت آينه
در
زنگم گذار
پله ميزان موهومي نمي باشد گران
گو فلک همچون شرر
در
سنگ بي سنگم گذار
بخوان نعمت اهل دول ننگست خو کردن
اگر آدم سرشتي
در
چرا گاه خران مگذر
تامل
در
طريق عشق دارد محمل خجلت
بهر راهي که ميبايد گذشت از خود گران مگذر
فرق نتوان يافتن
در
عبرت آباد ظهور
اشک شمع انجمن تا گريه شمع مزار
در
چمن هر جا مهياي پرافشاني است رنگ
غنچه ميگويد قفس تنگست پاس شرم وار
هر کجا پا مينهم ازتيرگي پا ميخورم
چون نفس هر چند دارم راه
در
آينه زار
وعده ديدار
در
خاکم نشاند و پير کرد
شد سفيد آخر زمويم کوچهاي انتظار
ظرف وصلم نيست اما
در
کمينگاه اميد
رفتن رنگم تهي کرد است يک آغوش وار
حرص آسان برنميدارد دل از اسباب جاه
عمرها بايد که گردد آب
در
گوهر غبار
بر تماشاي فنايم دوخت پيري ها نظر
يافتم
در
حلقه گشتن حلقه چشم دگر
از هجوم حيرتم راه طپيدن وا نشد
پيکرم سر تا قدم اشکيست
در
چشم گهر
رفت آن سامان که
در
هر اشک سيلي داشتم
اينزمانم آب بايد شد بياد چشم تر
شبنمي
در
کار دارد گلشن عرض قبول
جز خجالت هر چه آنجا مي توان بردن مبر
در
دکان وهم و ظن (بيدل) قماش غير نيست
خودفروشيهاست آنجا غير ما از ما مخر
در
محبت آرزو را اعتبار ديگر است
اين حريفان وصل ميخواهند و (بيدل) انتظار
صفحه قبل
1
...
1790
1791
1792
1793
1794
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن