نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان بيدل دهلوي
در
ادبگاهي که لب نامحرم تحريک بود
عافيت چون معني عالي بدل نزديک بود
در
بساطيکه دم تيغ ادب آخته اند
بي نيازان سروگردن بخم افراخته اند
در
مقاميکه دل و ديده و ديدار يکيست
همه داغند که آئينه نپرداخته اند
چه بهار و چه خزان
در
چمنستان حضور
عرض هر رنگ که دادند همان باخته اند
در
بيابانيکه سعي بيخودي رهبر شود
راه صد مطلب بيک لغزيدن پا سر شود
درين محيط که هر قطره نقد باختن است
خوش آن حباب که آهيش
در
جگر نبود
در
عشق آنکه قابل دردش نديده اند
حيزيست کز قلمرو مردش نديده اند
در
غبار هستي اسرار وفا پوشيده اند
جامه عرياني ما را زما پوشيده اند
غنچه ها را تا سحرگه برق خرمن ميشود
در
ته دامن چراغي کز هوا پوشيده اند
رازداريهاي عشق آسان نمي بايد شمرد
کوه ها
در
سرمه گم شد تا صدا پوشيده اند
نيستم آگاه دامان که رنگين ميکنم
خون ما را
در
دم تيغ قضا پوشيده اند
سرنوشتي داشتم
در
چشم کس روشن نشد
اينقدر دانم که زير نقش پا پوشيده اند
از قناعت بگذري کانجا زشرم عرض جاه
دستها
در
مهر تنگ گنجها پوشيده اند
در
غمت آخر بجائي کار بيدادم رسيد
کز طپيدن سرمه شد هر کس بفريادم رسيد
عشق ضعفي داشت تا شد با مزاجم آشنا
سيل شبنم بود تا
در
محنت آبادم رسيد
حسرتي
در
پرده نوميدي دل داشتم
سوختنها چون سپند آخر بفريادم رسيد
قاصد شوق از کمين نارسائي ايمن است
ناله ئي دارم که
در
هر جا فرستادم رسيد
شعله افسرده (بيدل) شهپر خاکستر است
در
هوايش هر که رفت از خود بامدادم رسيد
در
گلستانيکه چشمم محو آن طناز ماند
نکهت گل نيز چون برگ گل از پرواز ماند
نغمه ها بسيار بود اما زجهل مستمع
هرقدر بي پرده شد
در
پرده هاي ساز ماند
حسن
در
اظهار شوخي رنگ تقصيري نداشت
چشم ها غفلت نگه شد جلوه محو باز ماند
جاده سرمنزل مقصد خط پرکار داشت
عالمي انجامها طي کرد و
در
آغاز ماند
در
گلستاني که حسنش جلوه ئي سر ميکند
گل زشبنم ديده حيران بساغر ميکند
بيتو طفل اشک مشتاقان زدرد بيکسي
گر همه
در
چشم غلطد خاک بر سر ميکند
از جنونم عالمي پوشيد چشم امتياز
هر که عريان ميشود اين جامه
در
بر ميکند
صفحه قبل
1
...
1758
1759
1760
1761
1762
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن