نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان بيدل دهلوي
حسن
در
هر عضوش آغوش صلاي عاشق است
شمع سر تا ناخن پا دعوت پروانه کرد
در
هجر و وصل آب نگشتم چه فايده
بي انفعاليم همه جا شرمسار برد
نه فلک
در
جلوه آمد از طپيدنهاي دل
تا کجا رفتست يارب گرد اين بسمل بلند
کاروان يأس امکان را غبار حسرتم
هر که رفت از خويشتن کرد آتشم
در
دل بلند
دل خون گشته که آئينه درد است امروز
حيرتي بود که
در
روز الستم دادند
چه توان کرد که
در
قافله عرض نياز
جرس آهنگ دل ناله پرستم دادند
پرده فانوس ميباشد شريک نور شمع
جسم
در
خورد صفاي دل مصفا ميشود
تا تواني سرمتاب از جاده تسليم عشق
خاک چون
در
سايه خورشيد خوابدزر شود
آرميدن کو گرفتم ساعتي چون گردباد
در
سر خاکت هواي پيچد و افسر شود
در
ادب بد گهران موعظه شرم مخوان
گردن اين خيره سران گر شکند غل شکند
چون صبح
در
معامله گير و دار عمر
چندان نه ايم ساده که بايد حساب داد
اي خرمنت هوا نشوي غره نفس
زين ريشها که سير خزان
در
نمو کنند
حيرت متاع گرمي بازار وهم باش
يکسوست آنچه
در
نظرت چارسو کنند
(بيدل) چو تار ساز جهانگير شهرت اند
در
پرده هم گر اهل سخن گفتگو کنند
در
مقامي که شفاعت خط آمرزش هاست
جرم مستان بصفاي دل مينا بخشند
بشغل لهو چندي رفع سرديهاي دوران کن
جهان حيز گرمي
در
خور آواز دف دارد
جدا نپسندد از خود هيچکس مشاطه خود درا
مه تابان حضور شب
در
آغوش کلف دارد
قضا بر سجده ما بست اوج نشه عزت
طلسم آبروي خاک
در
پستي شرف دارد
مرديم تشنه
در
طلب آب تيغ او
آخر زسر گذشت و نصيب گلو نشد
کو قاصدي که
در
شکن دام انتظار
پيغامي از تو آرد و ما را زما برد
ديده بسته گشاد
در
تحقيقي داشت
مژه برداشتم و صورت ديوار دميد
اثر فيض زمعدومي فرصت خجلست
صبح اين باغ نفس
در
پس ديوار دميد
سپند وار فتاده است عمر نعل
در
آتش
بهوش باش مبادا زند شلنگ و گريزد
فلک زخون شفق آنچه شب بشيشه کند
صباح
در
قدم آفتاب ميريزد
کوکست بافسردگي اقبال خسيسان
در
آتش ياقوت فتاده است خسي چند
صفحه قبل
1
...
1756
1757
1758
1759
1760
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن