167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • نيست دوام حضور جز بثبات قدم
    گر در دل ميزنيد حلقه آهن بريد
  • شش جهت غلغل صور است اما
    همه در گوش کرم ميگذرد
  • با هر که هر چه گوئي سنجيده بايدت گفت
    تا کفه وقارت پا در هوا نباشد
  • ابرام بي نيازان ذلت کش غرض نيست
    گر در طلب بميرد همت گدا نباشد
  • در پايت آنچه ريزد تا حشر برنخيرد
    خون وفا سرشتان رنگ حنا نباشد
  • حرف زبان تحقيق بي نشه اثر نيست
    در کيش راستيها تير خطا نباشد
  • شيريني آنقدر نيست در خواب مخمل ناز
    مژگان بهم نچسبد تا بوريا نباشد
  • در مجلسي که عزت موقوف خود فروشيست
    ديگر کسي چه باشد گر ميرزا نباشد
  • در صحبتي که پيران باشند بي تکلف
    هر چند خنده باشد دندان نما نباشد
  • در محفلي که احباب چون و چرا فروشند
    مگشا زبان که شايد آنجا حيا نباشد
  • (بيدل) همان نفس وار ما را بحکم تسليم
    بايد زدن در دل هر چند جا نباشد
  • در محبت نيز رنگ زرد دارد اعتبار
    هر کسي را شمع عزت روشن از زر ميشود
  • در هوايت نامه آهي گر انشا ميکنم
    رنگم از بيطاقتي بال کبوتر ميشود
  • بي نصيبان را هدايت مايه گمراهي است
    سايه رنگش در فروغ مه سيه تر ميشود
  • در بساط پاک بازان خجلت آلودگيست
    گربه آب ديده طرف دامني تر ميشود
  • نسخه ما را ورق گرداندني در کار نيست
    دفتر گل رنگ اگر گرداند ابتر ميشود
  • تامه نوبر فلک بال گشا ميرود
    در نظرم رخش عمر نعل نما ميرود
  • نشو و نما گفتگوست در چمن احتياج
    رو بفلک يکقلم دست دعا ميرود
  • در چمن اعتبار گر همه سير دلست
    چشم نخواهي گشود عرض حيا ميرود
  • حلقه گشتيم ليک بر در ياس
    خلوتي داشتيم و بار نبود
  • عالمي در خيال عشق و هوس
    کارها کرد و هيچ کار نبود
  • بآهنگ نثار مقدم گلشن تماشايت
    چمن در هر گلي صد نرگسستان سيم و زر ريزد
  • بناموس وفا در پرده دل آب ميگردم
    مبادا حسرت ديدار چون اشکم بدر ريزد
  • در خلق خجالت کش تحصيل کمالم
    بر خرمن من خورده مگر مور نگيرد
  • خامشي بدامانم شور صد قيامت ريخت
    کاشتم نفس در دل ريشه نيستان شد