167906 مورد در 0.18 ثانیه یافت شد.

ديوان اوحدي مراغي

  • تا کي به در تو سوکوار آيم؟
    در کوي تو مستمند و زار آيم؟
  • تا دفتر خيال تو در پيش چشم ماست
    طومار فکر اين دگران در نوشته ايم
  • بس بدويديم در به در ز پي تو
    چون که نشان تو يافتيم نشستيم
  • زهر، که در کام عشق بود، چشيديم
    شيشه، که در بار عقل بود، شکستيم
  • سر «نعم » در دهان ز روز نخستين
    راز «بلي » در زبان ز روز الستيم
  • آن چتر سلطنت، که تو در سر کشيده اي
    در سايه تو هم نگذارد که بنگريم
  • بي خيال او نبودم در قبا
    بي وفاي او نباشم در کفن
  • چون در ميان نتوان کرد دست با شيرين
    ضرورتست چو فرهاد در کمر گشتن
  • سگ بر در سراي تو گستاخ و من غريب
    اي بنده سگان در آن سراي من
  • قابل معلوم بهل، پارس مرو، روم بهل
    در سرو در دوم نگر: اين همه اسرار ببين
  • در دهر سوکوار نباشد به حال من
    در شهر غمگسار نباشد بي نگ تو
  • مثل دهانت شکري در مصر نتوان يافتن
    اي مصر زيبايي نهان در زلف همچون شام تو
  • در سر زلف تو صد ليلي اسير
    در زنخدان تو صد يوسف به چاه
  • از تير غمره تو هر بيدلي که داري
    سر در سپر کشيده، پا در جگر گرفته
  • از روي تو در عيد عجم خاسته غوغا
    از زلف تو در دين عرب فتنه فتاده
  • از خاک در گذشته، افلاک در نوشته
    يک باره روح گشته، تن را طلاق داده
  • هر کثرتي که ديده، در سلک خود کشيده
    از جملگان بريده، در وحدت ايستاده
  • قبا در بند تست، اما ندارد در کمر چيزي
    هزاران پيرهن رشکست بر اندامت افتاده
  • مرو، ار پرده در ميان بيني
    پرده بين را چکار در پرده؟
  • نظر جهل چون تواند ديد
    يار در غار و غار در پرده؟
  • گرفته شاديي در جان ز معشوق غم آورده
    نهاده مستيي در دل ز دلدار ستم کرده
  • مرغ گل را در زمين پوشيده دار
    مرغ دل را در فلک پرواز ده
  • زنار او کمندي در حلق جان کشيده
    ناقوس او خروشي در آسمان فگنده
  • چون ذره در هواي تو خورشيد آسماني
    بسيار در فراز و نشيب جهان دويده
  • در عرض ديدن تو دل تنگ اوحدي
    خطي به خون نبشته و ما در ضمان همه