نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.16 ثانیه یافت شد.
ديوان بيدل دهلوي
وضع خطوط جبين از قلم مبهمي است
شبهه چه خواند کسي
در
ورق ما نمي است
در
کلب آباد وهم درد محبت کراست
مقتضي دود و گرد گريه بي ماتمي است
زخم دلت گندميست
در
غم سوداي نان
پشت و شکم گر بهم سوده شود مرهمي است
معني مغشوش حرص تا شود آئينه ات
در
کف دست فسوس نيز خط توامي است
شعله درد غرور تاخته
در
هر دماغ
خلق سراپا چو شمع يکعلم و پرچمي است
تا ز تمکين نگذرند آداب دانان وفا
شمع محفل
در
سر آتش داشت زير پا نداشت
چون نفس (بيدل) نفسها
در
تردد سوختم
گوشه دل جاي راحت بود اما جا نداشت
در
کيش عشق ساز رهائي ندامت است
افسوس طايريکه بدام تو بال داشت
امروز نيست داغ تو خلوت فروز دل
خورشيد ريشه
در
دل ماه از هلال داشت
در
بحر احتياج که موجش طپيدن است
آسايشي که داشت لب بي سوال داشت
هر چند درين گلشن هر سو گل خودروئيست
از خون شهيدانت
در
رنگ حنا بوئيست
هر سو نظر افگنديم دل کوشش بيجا داشت
عالم همه
در
معني فرياد جنون خوئيست
جائيکه غرور اوست از ما که نشان يابد
در
باديه ليلي مجنون رم آهوئيست
هر کجا وحشتي از آتشم افروخته است
برق
در
اول پرواز نفس سوخته است
حسن يک مژگان نگه را رخصت شوخي نداد
شمع اين محفل طپشها
در
پر پروانه سوخت
مژده وصل تو شد غارت گر آسايشم
خواب
در
چشمم همان شيريني افسانه سوخت
مستي چشم ترا نازم که برق حيرتش
موج مي را چون نگه
در
ديده پيمانه سوخت
بسمل آن طايرم (بيدل) که
در
گلزار شوق
چون شرار از گام پرواز بيتابانه سوخت
در
طلسم زندگي مائيم و عيش سوختن
کز گداز ما محبت شمع اين کاشانه ريخت
نقد تاراج چمن
در
ريزش برگ گلست
رنگ ويراني است چون خشت از بناي خانه ريخت
محملي بر شعله اشکي توشه آهي راهبر
شمع
در
شبگير فرصت طرفه سامان کرد و رفت
اخگري بودم نهان
در
پرده خاکستري
خودنمائي زين لباسم نيز عريان کرد و رفت
انفعالي نيست دل را ورنه
در
کيش حيا
سنگ هم گر آب ميشد عقده مشکل نداشت
غنچه هابال نفس
در
پرده دل سوختند
عيش اين باغ امتداد رفص يک بسمل نداشت
نقش او از اضطرابم
در
نفس صورت نبست
حسن را آئينه ميبايست و اين (بيدل) نداشت
صفحه قبل
1
...
1731
1732
1733
1734
1735
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن