167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • سخت در تيمار جسم افتاده ئي هشيار باش
    عاقبت از سعي تعمير اين بنا خواهد شکست
  • اگر حيلي در کمين ما و من افتاده است
    گرد چندين کاروان بانگ درا خواهد شکست
  • در عملهائيکه جز خجلت ندارد شهرتش
    کم مدان آگاهيت گر ديگري آگاه نيست
  • در عدم هم گرد حسرتهاي دل پرميزند
    من رهي دارم که گر منزل شوم کوتاه نيست
  • از امل تا چند آنسوي قيامت تاختن
    بيخبر در منزلي ره را بمنزل راه نيست
  • هر کجا جزويست در آغوش کل خوابيده است
    دشمن کيفيت مينا زسنگ آگاه نيست
  • آه بي تأثير ما را کم مگير
    هر کجا دوديست آتش در قفاست
  • بهر عبرت سرمه ئي در کار نيست
    يکقلم اجزاي عالم توتياست
  • بايد از هستي بتمثالي قناعت کردنت
    ميهمان خانه آئينه بيرون در است
  • نگاه شوقم و خون ميخورم به پرده شرم
    وگرنه نه فلک امروز يک در باز است
  • در عدم هم کم نخواهد گشت (بيدل) وحشتم
    شعله خاکستر اگر شد بال پروازش رساست
  • خاک تسليم برسر کن که درين دشت هلاک
    تو نداري سپر و در کف دشمن تيغست
  • تا مخالف زموافق قدمي فاصله نيست
    در گلو آب چو استاد زرفتن تيغست
  • زين ندامت که بوصلي نرسيدم (بيدل)
    هر نفس در جگرم تا دم مردن تيغست
  • نفس را الفت دل پيچ و تاب است
    گره در رشته موج از حباب است
  • درنگ از فرصت هستي مجوئيد
    متاع برق در رهن شتاب است
  • نقش ديباي هنر فرش ره اهل صفاست
    عافيت در خانه آئينه نقش بورياست
  • ني همين آشفته ئي چون زلف داري روبرو
    همچو کاکل نيز يک جمع پريشان در قفاست
  • عمرها شد کز تمناي بهار جلوه ات
    بلبلان را در چمن هر برگ گل دست دعاست
  • گرنه مخمور گرفتاريست زلف مهوشان
    (بيدل) از هر حلقه در خميازه حسرت چراست
  • نور دل در کشور آئينه نيست
    ليک کس روشنگر آئينه نيست
  • بسکه آفاق از غبار ما پر است
    سادگي در دفتر آئينه نيست
  • داغ عشقيم از مقيمان دليم
    حلقه ما برد در آئينه نيست
  • کدخداي وهم تا کي زيستن
    خانه جز بام و در آئينه نيست
  • جنون پيامي اوهام داغ يا سم کرد
    اميد ميطپد و نامه در پر عنقاست