167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان امير خسرو

  • خاک در تو صوفي بيزد به کلاه خود
    خاک در ايشان هم تعظيم کله کرده
  • اي دوست، سر زلفت در سينه من بگشا
    زنجير نه اين در را، سرهاست درين خانه
  • در خون منم، اي صنم، نشسته
    وز عشق تو در الم نشسته
  • نو مرده فتاده بنده در عشق
    در مذهب غم قديم گشته
  • اي در دل من چو جان نشسته
    در سينه درون نهان نشسته
  • هستم ز برت که هست پيدا
    در جامه چو مي در آبگينه
  • در خانه هر خورشيدوش گلگونه تر کرده خوش
    خورشيد تيغ آتشين زنگار چرخش همنشين در
  • در بنا گوش تو سر در کرده زلف
    کشتن ما مي کند تلقين همه
  • در شب هجران غمت با روي خويش
    مي فشانم در سحر پروين همه
  • جان که در محنت بپروردم بخواه
    دل که در خدمت فرستادم مده
  • تا نقش تو زمانه در پيرهن کشيده
    در کارگاه گردون مه نيم کار مانده
  • بس که در سايه ديوار تو در فريادم
    ز آه من سايه ديوار تو هم ناسوده
  • يار محمل راند، در ويرانه هجران بمير
    نوح کشتي برد، ما را غوطه در طوفان مخواه
  • در آفتاب همين ساقي است از رخ خويش
    دگر صراحي و نقل و شراب در سايه
  • نرگسش در طاق ابرو خفته مست
    مست در محراب هرگز ديده اي
  • چه بانگ پاي اسپ است اين که در وجد؟
    نوا در حلق خنياگر شکستي؟
  • جان دگري در تن نالان که بودي؟
    کان نمکي در دل بريان که بودي؟
  • اي باد، حديث دلم آنجاش بگويي
    در گوشه اي در گوش به تنهاش بگويي
  • از جعد ترش تن چو مويم
    در تافته گشت موي در موي
  • در گذر براق تو خاک شد استخوان من
    منتظر عنايتم، گر نظري در افگني
  • بسته موي توام، ور به تنم در نگري
    موي در موي کني فرق و مرا بشناسي
  • هستم فتاده در غم برخاسته ز هستي
    هيچ افتدت که گه گه در ديدن من آيي
  • دوش گفتي مردم چشم توام
    وين زمان در چشم من در مي روي
  • عقل حوادث نپخت در پس نه پرده، زآنک
    رخنه بال من است در فلک چنبري
  • اين زمانت که در کنار آمد
    جز کمر هيچ در ميان ديدي؟